آیا در عصر دیجیتال تئاتر همچنان می تواند پاسخگوی دغدغه های مردم این عصر باشد؟
در مقاله ای با عنوان آیا در عصر دیجیتال، نمایش همچنان موضوعیت خواهد داشت؟ هنرمندان برجسته تئاتر (بازیگران، کارگردانان، تهیهکنندگان و…) به جست و جوی پاسخ این سئوال پرداختند که در مقاله ای به قلم دکتر کریگ لمبرت، معاون سردبیر مجلهی هاروارد منتشر شده است. این مقاله توسط گروه تئاتر اگزیت ترجمه و در اختیار هنرآنلاین قرار گرفته است. بخش دوم این مقاله را در اینجا می خوانید: ...
شهربازی با نورپردازی صحنهای
جان لیتگو میگوید: "برادوی امروز بسیار عجیب شده است. درست مانند شهربازی تئاتری!" در این صورت، کاری موفق و بلندمدت در مرکز شهر بوده است. شوهایی که در "برادوی" به صحنه میآیند-عملاً تعداد مشخصی از تئاترها در میدان تایم و اطراف آن- از نظر مالی قویاً موفق هستند. بر اساس آمار لیگ برادوی مجموع درآمد گیشه در سال حدود یک میلیارد دلار است، به علاوه ۱ میلیارد دلار که از تئاترهایی که به عنوان بخشی از تور خود در آنجا اجرا میکنند گرفته میشود، که به گفته تام مک گارت رئیس کیبرند اینترتینمنت، "در کسب و کار رسانه چندان زیاد نیست." شرکت او یکی از تهیهکنندگان اصلی تئاتر زنده از جمله نمایشهای برادوی و نیز تورهای اجرای تئاتر است. (گیشه سینماها در آمریکا و کانادا در سال ۲۰۱۰، ۱۰/۶ میلیارد دلار بوده است.) وی میافزاید: "اما با این حال در اوج ریاضت اقتصادی اخیر، برادوی یک سال بیسابقه و رکورددار داشته است."
نزدیک به نیمی از شوهای برادوی نمایش عادی هستند، اما نمایشهای موزیکال، هم از نظر مخاطب و هم درآمد غالب هستند. تئاترهای برادوی بخش عمدهی مخاطبان خود (۶۲٪) را از میان گردشگران جذب میکند، که نزدیک به دو سوم آنها درآمدی بالای ۷۵ هزار دلار در سال دارند و ۶۶٪ آنها زن هستند. (بالاتر از ۵۵٪ درصد در سال ۱۹۸۰) این بخش همچنان سودآور است، با وجود اینکه از هر ۸ تولید جدید، تنها یکی موفق میشود. با این وجود که سرمایهگذاری مطمئنی نیست، اما یک کار پرفروش میتواند سرمایه تولید را در سال ۸۰ به ۱ بازگرداند. همچنین حمایتکنندگان از بازتولید یکی از شوهای مشهور توانستهاند حدوداً ۲۰ به ۱ از سرمایه اولیه کسب درآمد کنند، در حالیکه اثر نیز همچنان روی صحنه و در حال فروش است.
مکگارت میگوید: "برادوی کسبوکاری پرهزینه است. جریان اصلی است-برای اینکه تجربی باشد ساخته نشده است، همچنان که استودیوهای فیلمسازی وقتی به عنوان فیلمساز مستقل عمل میکنند، همان تولیدات همیشگی خود را نمیسازند." اما به گفته او تفاوت اصلی تئاتر با سینما این است که "میتوان یک فیلم را بر روی هزار پرده یا پنجهزار پرده اکران کرد، اما یک شوی برادوی محدود به ظرفیتهای تئاتر است- حتی با وجود اینکه اجراها میتوانند زمان مشخصی برای پایان نداشته باشند، اما قرار نیست صندلیهای جدید در سالنها سبز شود."
با وجود تمام ریسکها، برای کسی که سرمایه بلااستفاده دارد و تئاتر را هم دوست دارد، "فرشته" شدن میتواند بسیار هیجانانگیز باشد. میتوانید بخشی از سهام یک تئاتر موزیکال را خریداری کنید، مثلاً فقط ۲۵ هزار دلار، و به این ترتیب میتوانید یک زندگی تئاتری داشته باشید. این به این معنی است که به تمام گزینشها، کارگاهها، اجراهای آزمایشی، افتتاحیهها و مهمانیهای سرمایهگذاران تمام نمایشهای برادوی دعوت خواهید شد. به گفته مکگارت: "شما میتوانید آهنگساز را به خانه خود بیاورید تا موسیقی را بر روی پیانو خانهتان بنوازد. در مقایسه با مثلاً عضو شدن در باشگاه گلف، خیلی بیشتر میشود تفریح کرد."
ماجراجویی با تماشاچیان
دیان پائولوس مدیر هنری تئاتر رپرتوار آمریکا میگوید: "سندرمی در حرفه ما وجود دارد که تماشاچی و خصوصاً جوانترها به خاطرش مورد سرزنش واقع میشوند. آنها دیگر نمیخواهند به تئاتر بروند، چرا؟ چون تمرکز حواس ندارند. ترجیح میدهند کنترل به دست خودشان باشد، با همان دستگاههای کوچک در دستانشان. گزینههای تفریحی بسیار زیاد است. فرهنگ ما دارد به بیراهه میرود. این همیشه به نظرم تضعیفکننده بوده است، چرا که جایی برای تغییر باقی نمیگذارد. ما باید این تحلیل را برگردانیم و بگوییم: شاید تقصیر ماست. شاید تقصیر دستاندرکاران هنر است. نه فقط نویسندگان و بازیگران، بلکه تمام سیستم- شاید میبایست در بازگرداندن تماشاچی به تئاتر بهتر عمل کنیم. آیا تماشاچیان رفتهاند؟ بله. آیا عادت آمدن به تئاتر را در خود نپروراندهاند؟ بله. آیا تقصیر آنهاست؟ خیر!
پائولوس از نخستین فصلی که برای تئاتر رپرتوار آمریکا در سال ۲۰۰۹ برنامهریزی کرد، دعوت به تئاتر را به روز کرد. او بریدهای تیزر مانند از "نمایش الاغ"، الهام گرفته از "رویای نیمهشب تابستان" (بدون حتی کلمهای از شکسپیر) ساخت که در اطراف تماشاچیان با شرکت رقصندههای و آهنگهایی که توسط بازیگران خوانده میشد، به صورت زنده به اجرا درمیآمد. نمایش "الاغ"، نمایشی موفق که اجرایی بلندمدت در نیویورک داشت، برای اولین در همانجا توسط پائولوس و همسرش رندی واینر (تهیهکننده) به روی صحنه رفت و پس از آن در کمبریج، همچنان تماشاچیان را دستهدسته به تئاتر "زیرو-اَرو" تئاتر رپرتوار آمریکا میکشاند؛ جاییکه امروز نامش را به نام شخصیت اصلی نمایش، آبرون تغییر داده و تبدیل به کلوب شبانه تئاتر شده است.
پائولوس میگوید: "ما میبایست محدوده معنای تئاتر را گسترش دهیم. اگر شو به جای ساعت ۸ شب، نیمهشب شروع شود چه میشود؟ اگر مدت زمانش ۱۰ دقیقه باشد چه؟ یا یک ساعت باشد؟ اگر قبل از شروع اجرا ۴۵ دقیقه برقصید چه؟ جایی را بسازید که قوانین را درهم میشکند. آبرون امروز به گروه جدیدی از مخاطبان دست پیدا کرده است: مخاطبانی جوانتر و زیر ۳۰ سال. تماشاچیان آنهایی نیستند که به تئاتر میروند. آنها میخواهند در حضور دیگران باشند، معاشرت کنند؛ آنها به این تخلیه احتیاج دارند- که تئاتر میتواند آن را برایشان فراهم کند، چیزی مثل فستیوالهای قرن پنجم آتن، یا ماشپیتِ تئاتر شکسپیر گلوب. (ت.م: ماشپیت قسمتی از محل اجرای کنسرت راک است که جلوی سن قرار دارد و مردم در آن با موسیقی راک میرقصند) تئاتر باید جایی باشد که احساس کنید: من باید آن را تجربه کنم. نه اینکه فقط آن را بخوانید یا ببینید. مردم تشنهی تجربه هستند- آنها جان میدهند برای تجربه کردن.
تئاتر آینده تئاتری خواهد بود که فعالانه مخاطبان خود را درگیر میسازد و احتمالاً نه تنها دیوار چهارم را، که سه دیوار دیگر را نیز خواهد شکست. به عنوان مثال، به تازگى در تئاترى از نیویورك به نام "شهر ما"، تماشاچیان عملاً خود را جزئى از بازیگران یافتند. در بوستون، پروژه بازیگران شكسپیر -كه توسط بنجامین اِوِت (فارغالتحصیل موسسهی تئاتر رپرتوار آمریکا) در سال ٨٦ پایه گذارى شد- شكسپیر را در مكانهایى غیر معمول مانند فروشگاهها و كلیساها اجرا كرد و عملاً شكسپیر را به كوچه و خیابان برد. بیل راچ نیز در گذشته تئاتر کورنر اِستون را که تئاتر جامعهمحور را گسترش میداد به همراه دیگران پایهگذاری کرد و برداشتهایی از نمایشهای کلاسیک را در شهرهای کوچک و محلات تولید میکرد.
جک مگان، مدیر اداره هنر در هاروارد میگوید: "خلاصه مطلب، کار در محیطهای کوچکتر میتواند جذابتر باشد، چرا که دیگر مجبور نیستید میلیونها دلار بودجهی سرمایهگذاری شده را از طریق گیشه بازگردانید و میتوانید با ۴۰ یا ۵۰ هزار دلار تمام هزینههای کار را پوشش دهید. هر چه میزان سرمایه بیشتر باشد، تهیه کننده نیز مجبور است بیشتر به تعداد تماشاچی فکر کند و در نتیجه بیشتر نظر خود را به افراد خلاق تحمیل خواهد کرد."
تئوری آموزش تئاتری
رابرت بروستاین میگوید: "اگر کودکان در معرض هنر و موسیقی قرار نگیرند، نه هنرمند بار خواهند آمد نه تماشاچی." از آنجاییکه سیستم آموزشی، موتور اولیه پرورش نویسندگان، بازیگران، کارگردانان و دیگر دستاندرکاران موفق تئاتر است، بروستاین گله میکند که:"دورههای آموزشی هنر و فرهنگ در مدارس ابتدایی در دسترس نیست، چرا که بودجهها کاهش پیدا میکند و اولین قدم مدارس پس از کاهش بودجه، اخراج معلم موسیقی است."
تئاتر شکسپیر و شرکا در لنوکس با بردن تئاتر به مدارس محلی، عمیقاً با جامعه اطرافش پیوند خورده است. برنامه آنها که تقریباً شامل تمامی دبیرستانهای بخش برکشایر و همچنین بسیاری از مدارس ابتدایی و راهنمایی میشود، در طول سال بیش از ۴۰هزار دانشآموز و معلم را تحت پوشش اجراها، کارگاهها و کارآموزی قرار میدهند. از زمان آغاز فعالیتش در سال ۱۹۷۸، در کنار خود آنسامبل، نزدیک به یک میلیون شرکتکننده داشته است.
تینا پکر میگوید: "کار ما در مدارس به اندازه تولیدات تئاتریمان اهمیت دارد. هر زمانی که به دبیرستانی میرویم، برای شرکت در هر یک از نمایشهای شکسپیر معمولاً بین ۳۰ تا ۵۰ داوطلب داریم. آنها ابتدا نمایش را در مدرسه خودشان اجرا میکنند و سپس در فستیوال پاییزیمان چهار روز اجرای دبیرستانی بدون وقفه شکسپیر برای یکدیگر اجرا میکنند. هر کسی که داوطلب میشود و برای مصاحبه میآید، به شیوهای به کار گرفته میشود، و بیشتر بچهها سه سال تمام در برنامه شکسپیر شرکت میکنند. آنها بسیار مشتاقاند، چرا که این جایی است که میتوانند آزادانه صحبت کنند میتوانند احساساتشان را بروز دهند. ما میدانیم که این جامعه را میسازد: ما میبینیم بچههایی که این کار را انجام میدهند، چطور عمیقاً به هم وابسته میشوند."
در همین حال، در دهههای اخیر، انفجار سرگرمیها در فرهنگ عامه، هنجارهای فرهنگ جوانان را تغییر داده و موقعیت تئاتریها را ارتقا داده است. تام مکگارت میگوید: "شرایط دیگر مانند ۳۰ یا ۴۰ سال پیش نیست که تئاتری بودن یک انگ باشد. امروزه توانایی خواندن، رقصیدن و بازیگری در سطح بالا یک افتخار است و این مردم را تشویق میکند که به آن بپردازند." به دنبال بالا رفتن کیفیت برنامههای آموزش تئاتر در سطح مدارس متوسطه و دانشگاهها، تولیدات تئاتری به گفتهی مکگارت در بالاترین سطح خود در همهی دورانها قرار دارد. او معتقد است که علیرغم چالشهای اقتصادی بر سر راه تئاتر حرفهای، از نظر تعداد و تنوع تولیدات و نیز کیفیت کار بازیگران، کارگردانان و طراحان در همهی سطوح، تئاتر در عصر طلایی خود به سر میبرد.
جک مگان میگوید: "در هاروارد دانشجویان در سال بین ۴۰ تا ۶۰ نمایش به روی صحنه میبرند که هر یک بین ۴ تا ۸ شب اجرا میشود." بروستاین اشاره میکند که امکانات درونبرنامهای برای تئاتر به طور چشمگیری از زمان ورود او (به هاروارد) در سال ۱۹۷۹ افزایش یافتهاند. او به یاد میآورد: "زمانی بود که حتی یک واحد درسی تئاتر هم وجود نداشت، جز کلاس نمایشنامهنویسی ویلیام آلفرد (استاد دانشگاه و نمایشنامهنویس انگلیسی). تئاتر رپرتوار آمریکا ۱۲ دوره آموزشی مطالعات تئاتر معرفی کرد که کمیته هنرهای نمایشی آن را تصویب کرد، اما زمزمههایی به گوش میرسید. برخی از اعضا شروع کردند به درخواست مبنی بر اینکه معلمان بازیگری و کارگردانی ما میبایست مدارک تحصیلی بالا و نشریات علمی آکادمیک داشته باشند. آکادمیک شدن مرگ غریزه خلاق است. اما دانشگاهیان خلاق میدانند که نمیتوان محدودیتهای آکادمیک را بر افراد خلاق نیز اعمال کرد.
هاروارد یکی از معدود کالجهای بزرگ است که مرکز هنرهای نمایشی ندارد. پیتر سلارس در جلسه گفتگویی در تئاتر رپرتوار آمریکا با موضوع اپرای "نیکسون در چین" که برای اولین بار توسط وی کارگردانی شده و به روی صحنه رفته بود- عنوان کرد:"من به هاروارد آمدم چون هیچ دپارتمان تئاتری نداشتند؛ دانشگاههای زیادی وجود ندارند که از چنین امتیازی برخوردار باشند. تئاتر چیزی است که اصلاً داخل دپارتمان نمیگنجد. من عاشق این هستم که هنرمندان اینجا مجبور میشوند که خودشان راهشان را پیدا کنند. با این وجود، کمیته هنرهای نمایشی با ریاست مارتین پوچنر استاد تئاتر و ادبیات انگلیسی و ادبیات تطبیقی از وین، در حال ایجاد مرکز تئاتر (به پیشنهاد کارگروه هنر که در سال ۲۰۰۷ توسط پرزیدنت دروفاست به کار گرفته شد) برای تقویت -و نه تحمیل و جایگزینی- اجراهای زندهی فوق برنامه است.
این خبر خوشی برای بیل راچ است. او میگوید: "من در برخی از برنامههای بسیار منسجم تئاتر تدریس کردهام و از کار کم دانشجویان وحشتزده بودم، از اینکه چقدر فرصت بازیگری و کاگردانی و تمرین حرفه برایشان کم بود. من در هاروارد ۲۶ نمایش در هر گوشه از دانشگاه کارگردانی کردم، از زیرزمین خوابگاه، تا پلههای وایدنر."
داستانهایی که به نمایش درمیآیند
بیل راچ میگوید: "انسانهایی در یک اتاق، در حال خلق و تجربه یک داستان در کنار هم- این از بین نخواهد رفت. حتی امروز به گونهای عطش بیشتری هم برای آن وجود دارد." تینا پکر با او موافق است: "تنها از راه جمع شدن انسانها دور هم است. همان کاری که تئاتر میکند، که میتوان انسانیت را واقعاً حس کرد. حسی قوی، درونی و محسوس یک حس جمعی. آن را نمیتوان در فیسبوک احساس کرد، نمیتوان در تلویزیون آن را جست، و حقیقت را نیز در هیچ یک از اینها نمیتوان یافت."
او ادامه میدهد: "یونانیها، همه را در یک جا جمع میکردند، در دوران الیزابت هم اینچنین بود، درحالیکه بازیگران با مخاطبی حرف میزدند که گوش میکرد، نه این که نگاه کند. تغییر شکل صحنه تئاتر و به وجود آمدن قاب صحنه، تماشاچیان را از بازیگران جدا کرد و قابی یا پنجرهای را به وجود آورد که نمایش از داخل آن دیده شود. حال ما به جایی رسیدهایم که تماشاچیان و بازیگران حتی با هم در یک اتاق هم نیستند. اما پرسیدن سوال با هم- این چیزی است که اجتماع را میسازد. به عنوان یک بازیگر، وقتی که موفق هستید، آن را در بدنتان احساس میکنید، احساس میکنید که دارید به آن میرسید. تصویری درونی از نقش کسی که بازی میکنید دارید؛ که یک کل منسجم میسازد. آن را از طریق واکنش مخاطبانی که آن را درک کردهاند نیز احساس میکنید."
چنین تجربهای نمیتواند با هیچچیزی که بر صفحهی تصویر، به شکل سهبعدی یا حتی متعامل دیده میشود، جایگزین شود. تئاتر مطمئناً در آینده زنده خواهد ماند- تنها سوال این است که چه شکلی خواهد داشت؟ عطش برای داستانسرایی زنده، برای تجربه مشترک بازیگر و تماشاچی، ممکن است حتی افزایش یابد؛ اگر، و وقتی، که مردم از بستههای بینقص تدوینشده و جلاخورده و پرزرقوبرق تلویزیون و تولیدات سینمایی خسته شوند. لیتگو میگوید: "در تئاتر نوعی ظرافت شکننده وجود دارد، چرا که هر چیزی ممکن است اتفاق بیافتد. نوعی هیجان نفسگیر در تئاتر نهفته است."
پرویز پرستویی :چرا باید سپاه، نیروی انتظامی و انصار حزب الله درباره سینما تصمیم بگیرند؟ مگر من بازیگر میتوانم درباره سیاستهای سپاه، نیروی انتظامی، انصار حزب الله یا مجلس حرف بزنم و تصمیم گیری کنم؟
گفت وگوی خواندنی الهه خسروی یگانه با پرستویی :صادقانه بگویم همدیگر را دوست نداریم!
آقای میر اعلایی چرا نگذاشتی تقوایی کار کند ؟
الهه خسروی یگانه: یک سالی هست که آدمها پرویز پرستویی را به جای آنکه روی پرده سینما ببینند در مسیر کوهنوردی کلک چال و توچال میبینند. او این روزها ترجیح میدهد به جای بازیگری از سینه کوه بالا برود تا از آن بالا به تهران نگاه کند. او «حاج کاظم» وار پای آرمانهایش ایستاده است. هنرش را وسیله امرار معاش نمیکند و به هر فرصتی پاسخ مثبت نمیدهد. انگار که بخواهد این بار به جای «عباس»، سینما را نجات دهد. ولی همه ما میدانیم که او قهرمان تنهایی است. همانطور که «حاج کاظم» بود. به فکر بالا بردن آمار بازیگریش نیست و ترجیح میدهد اعتبارش را برای آدمهای بینام و نشانی خرج کند که نیازمند یاریاند. گفت و گو با پرویز پرستویی اتفاق خوبی بود. لااقل این امید را زنده کرد که هنوز چراغی روشن است:
آقای پرستویی از ساخته شدن و پخش سریال «آشپزباشی» پنج سال گذشته است و شما طی این پنج سال فقط در سه فیلم بازی داشتید. این کمکاری ناشی از چیست؟ حتما یادتان هست آخرین فیلمی که من کار کردم فیلم «بیست» بود. پس از آن 16 ماه درگیر سریال «آشپزباشی» بودم و بعد در سه فیلم بازی کردم؛ «1359»، «خرس» و «من و زیبا».
سه فیلم در پنج سال کم نیست؟ همیشه همین طور بوده؛ یعنی من هیچ سالی دو فیلم کار نکردهام. همیشه هم در نهایت از بین پیشنهادها، یکی را انتخاب کردهام که به نسبت فیلمنامههای دیگر وضعیت بهتری داشته است. چون بههرحال بضاعت نوشتاری و سناریونویسی سینمای ما در یک حد مشخصی است و نباید از آن بیشتر از بضاعتش انتظار داشت.
اما پیشنهاد که زیاد داشتید؟ من بازیگرم، خوشبختانه بازیگری هم هستم که پیشنهادهای زیادی به من میشود، اما من هر پیشنهادی را قبول نمیکنم. نه قصد فخرفروشی دارم و نه میخواهم خودم را به رخ بکشم، اما این واقعیتی است که وجود دارد.
چرا پیشنهادها را قبول نمیکنید؟ چون دغدغههایی دارم که سالهای سال است با من بوده و هست؛ یعنی از زمانی که تئاتر را به صورت آماتوری آغاز کردم. آن موقع به ما یاد دادند که باید موثر باشیم. پیش ازهر شعار بیرونی که که میخواهیم برای مخاطب بدهیم، اول باید ببینیم چه اتفاقی در خودمان میافتد، و آیا این اتفاق با مخاطب ارتباط برقرار میکند یا نه؟ الان هم من به این دغدغهها پایبندم و بر همین اساس است که میگویم کم کار نبودهام.
پس شاید در این پنج سال انتخابهای خوبی نداشتهاید و این فیلمها دیده نشدهاند که این شائبه به وجود میآید؟ متاسفانه در حال حاضر و در سینمای ما، همه یاد گرفتهاند که به هم بپرند. اختیار هم از دست ما خارج شده است. از آن طرف و خارج از دایره سینما هم، شاهدیم که همه دارند راجع به حوزه سینما نظر میدهند. ما خودمان همدیگر را قیمه قیمه میکنیم و دیگران هم در این وضعیت در مورد همه چیز این سینما نظر میدهند. راستش را بخواهید، من از زمان سریال «آشپزباشی» به بعد بود که دیدم این مسئله چقدر دامنگیر سینمای ما شده است.
از سریال آشپزباشی راضی بودید؟ یک مشکلاتی با خود سریال داشتم. در واقع به حضورم در آن سریال نمره قبولی نمیدهم. بعد از سریال «زیر تیغ» تصورم از «آشپزباشی» چیز دیگری بود که به هرحال گذشت.
بعد از این سریال دوباره به سینما برگشتید. در واقع تصمیم گرفتم در این سه فیلمی که گفتم، بازی کنم. ببینید من همیشه در مورد کار خودم در سینما و تئاتر مثالی دارم که میزنم. میگویم نعوذبالله، من روی صحنه تئاتر خدا هستم. چون هیچ واسطهای بین من و تماشاگر وجود ندارد. میتوانم به تنهایی یک اجرا را به اوج برسانم یا آن را به زمین بزنم. بازیگری هستم که نفس به نفس تماشاچی بازی میکنم. اما در سینما معتقدم که من بنده خدا هستم. چون خدای من کسی است که پشت دوربین قرار گرفته است. اینجا من خودم را به کارگردان میسپارم، اما این خودسپردگی هوشمندانه است، و حد و مرز دارد. وقتی فیلمی را شروع میکنیم، اول ماجرا همه خیلی مهربان، شیرین و همدل هستند، همراهی نشان میدهند، ولی وقتی کار شروع میشود، دیگر کارگردان میشود قادر مطلق و من فقط یک بازیگرم. به صراحت بگویم هیچ فیلمنامهای نبوده که من آن را با فکر انتخاب نکرده باشم، چه آن موقع که تماشاچی مرا نمیشناخته و چه الان. هیج وقت به خاطر پول و دستمزد نقشی را نپذیرفتهام. فقط به این نگاه میکنم که ببینم فیلم چه میخواهد به تماشاگر بگوید. اگر جواب این سئوال را گرفتم تازه میافتم به دنبال اینکه حق خودم را از کار بگیرم. برایم مهم است که پیام فیلم دلنشین باشد و بعد ببینم که چی گیر من میآید. آیا خودم را تکرار نمیکنم؟ آیا از طریق آن میتوانم خودم را پیدا کنم؟ ته کار آیا یک جمله به من اضافه میشود؟ دقت میکنم ببینم در خود پرستویی به عنوان بازیگر اتفاقی میافتد؟ من از فیلم «بیست» به بعد، سه فیلم کار کردهام. فیلم «1359» را که آقای سالور پیشنهاد کرد نشستیم و با هم دربارهاش حرف زدیم. و خدا شاهد است فقط به خاطر آن جملهای که به من گفت: «مادرم سر سجاده برای این فیلم دعا میکند.» قبول کردم در فیلم باشم. خب من که فیلمنامه نویس نیستم، اما آن فیلمنامه را 9 بار بازنویسی کردیم. به هرحال بعد از این همه سال کار من برای خودم یک پارامترهایی دارم. تجربیات ما هم درنحوه مواجهه با اثر دخیل است. شروع کردیم به گپ زدن با کارگردان چون خلاقیتهای خوبی در فیلمنامه نهفته بود، ولی آن سناریویی که ساخته شد، حاصل 9 بار بازنویسی است که اتفاقا در خیلی جاها من برای تغییر پافشاری کردم. اما قرارمان با آقای سالور این نبود که نتیجه کار این چنین بشود. این فیلم خیلی سوژه بکری داشت که به اعتقاد من و خیلی از آدمهای شناخته شده اهل سینما، اصلا یک سوژه بین المللی بود. ولی واقعیتش سوژه حرام شد. آن اتفاقی که باید میافتاد، نیفتاد. من به عنوان بازیگر تمام تلاشم را کردم تا به فیلم ادای دین کنم، ولی آن چیزی که ما دلمان میخواست، نشد.
نقدهایی که شد اذیتتان نکرد؟ در این فضا، ما سعی میکنیم نقدپذیر باشیم. الان هم میبینید که آنقدر نقدپذیر هستیم که همه دارند راجع به سینمای ایران نظر میدهند و این سینما را نقد میکنند.
و این نقدها مشکلات بسیاری را به وجود آورده است. بله، متاسفانه آن مرجعی که باید در حوزه سینما تصمیم گیرنده باشد، از بین رفته است. الان شنیدم که در جشنواره فیلم فجر، یک هیاتی از حوزه علمیه میخواهند بیایند و فیلمها را بررسی کنند. من سوالم این است که مگر قرار است ما در سینما چه کاری بکنیم؟ اصلا مگر چه کار کردهایم تا به حال؟ ما که نه میخواهیم فیلم ضد دین و نظام بسازیم و نه فیلم سیاسی. مگر در همه این سالها کار نکردهایم؟ مگر سینما نداشتهایم؟ پس چرا باید مسئولان اصلی تصمیم گیرنده نباشند؟ چرا باید سپاه، نیروی انتظامی و انصار حزب الله درباره سینما تصمیم بگیرند؟ جایگاه همه این نهادها و همه این عزیزان البته محترم است. اما مگر من بازیگر میتوانم درباره سیاستهای سپاه، نیروی انتظامی، انصار حزب الله یا مجلس حرف بزنم و تصمیم گیری کنم؟ پس چرا همه دارند راجع به سینما تصمیم میگیرند؟ 34 سال از انقلاب ما گذشته، آیا همیشه و در همه این سالها چنین ارگانهایی درمورد سینما تصمیم گرفتهاند؟ از زاویه دیگری هم که به ماجرا نگاه کنیم باز باید بپرسیم که چرا وزیر ارشاد، مدیر کل نظارت و ارزشیابی، رییس سازمان سینمایی، شورای پروانه ساخت و... پای تصمیماتی که میگیرند نمیایستند؟ با این وضعیت، اصلا چرا پروانه ساخت به فیلمنامهها میدهیم، وقتی نمیتوانیم پای آن بایستیم؟ در همین ماجرای تجمعی که در مقابل وزارت ارشاد صورت گرفت، آقای سجادپور ایستاده بود پشت شیشه و تجمع انصار حزب الله را نگاه میکرد؟ آقا مگر شما با این عزیزان هم کیش و هم سجاده نیستید؟ پس چرا ساکتید؟ اگر فکر میکنید تصمیمتان برحق بوده و به آن اعتقاد دارید، پای حق و اعتقادتان بایستید. شما آقای سجادپور یک آدم فرهنگی هستید، پس جرات داشته باشید، بروید پایین، به آن برادر انصار بگوئید، برادر عزیز، دو دو تا میشود چهارتا، سینما هم این است، تصویر و ایجاز. این هنر چنین شرایطی را دارد و باید هم داشته باشد. اما شما به جای این کارها میروی پشت شیشه میایستی و حتی شهامت و جرات این را نداری که بیایی پایین و با این آدمها نماز بخوانی. خب با این وضعیت چه ثباتی در سینما هست که من بروم فیلم بازی کنم؟
پس فقط ماجرا به نبود فیلمنامه خوب ختم نمیشود، این شرایط هم در بازی نکردن شما دخیل است؟ ببینید، از آغاز سال 91 تا همین حالا 30 فیلم به من پیشنهاد شده. بعضیها بد نبودند ولی از همان اول میدانستم که مجوز نمیگیرند و به ثمر نمیرسند یعنی در این شرایط چه کسی هست که بخواهد پای این فیلمها بایستد؟ تازه اگر این فیلمها مجوز ساخت هم بگیرند، کسی نیست که از آنها برای اکران دفاع کند. نه، من دیگر رکب نمیخورم. با موافقت اصولی هم نمیروم، فیلم بازی کنم. خیلیها به من میگویند تو بازیگری به این کارها چه کار داری؟ به تو چه؟ تو بازیات را بکن پولت را بگیر. ولی در مورد خودم که دیگر میتوانم نظر بدهم و تصمیم بگیرم. با این شرایط من کار نمیکنم. شما نمیدانید ما در چه شرایط سختی فیلم «خرس» و «من و زیبا» را بازی کردیم. بازیگری که فقط جلوی دوربین رفتن نیست. ما اگر دنبال پول بودیم خب میرفتیم سراغ یک کسبی. استعداد و توانش را هم داشتیم و داریم. ولی من دلم به این خوش است که اگر میروم چله زمستان در فیلم «من و زیبا» بازی میکنم، این فیلم دیده میشود و خستگی از تنم بیرون خواهد آمد. حالا سوال من این است که چرا یک سال باید طول بکشد تا این فیلم اکران شود؟ این فیلم مگر چه اشکالی داشت؟ هر کس از هر طرفی یک چیزی میگوید. یکی میگوید در این فیلم، مسیحتش میچربد، یکی میگوید فلان مشکل را دارد. شورای صنفی هم که یک تکه کلام پیدا کرده «به احترام اربعین فیلم را اکران میکنیم.» آقا شما دیگر دم از اربعین نزنید. بین وزارت ارشاد و حوزه هنری همیشه تعامل خوبی بود. بعد این شورای صنفی آمده وسط و همه چیز را به هم ریخت. من اصلا این شورای صنفی نمایش را نمیفهمم. حوزه هنری میگوید من صد تا سینما دارم و خودم تصمیم میگیرم که چه فیلمی در آن به نمایش دربیاید از آن طرف شورای صنفی میگوید شما حق چنین کاری را ندارید. مدام به هم توهین میکنند. بعد این وسط یک چیزهایی قربانی میشود که حقشان قربانی شدن نیست.
چی شد که بازی در فیلم «من و زیبا» را پذیرفتید؟ فیلم «من و زیبا» یک سال طول کشید تا بتواند اکران شود. بعد دیدم که آقای حسنپور در مجله «صنعت سینما» مصاحبه کرده که ما این فیلم را با دست خالی ساختیم. آقای کارگردان شما که پولت را گرفتی، ولی پرستویی هنوز پول نگرفته. من که سرمایه گذار نیستم. تازه این وسط یک عده هم به ما گفتند رانت خوار هستی.
ولی در پوستر فیلم اسم شما به عنوان سرمایه گذار آمده است. بله دیدهام. در کنار اسم آقای نوروزبیگی. او دولتی است من هم دولتیام؟ من نمیخواستم در این فیلم بازی کنم. وقتی به من آن را پیشنهاد دادند گفتم نه. این فیلم تماشاچی ندارد. دیگر بعد از این همه سال نبض بیننده در دستمان است. نه اینکه موضوع بد باشد. این از بد روزگار است که ذائقه تماشاچی را عوض کردهایم. ما بودیم که ذائقهاش را تغییر دادیم تا دیگر با این جور فیلمها ارتباط برقرار نکند. بهرحال موضوع متنفی شد. بعد از دو ماه آقای نوروزبیگی گفت یکی از دوستان قابل احترام ما عاشق امام حسین (ع) است و میخواهد کل فیلم را سرمایه گذاری کند. ما هم آمدیم وسط. گفتم بسیار خب. به احترام این آقا که عاشق امام حسین (ع) است ما هم در این فیلم شرکت میکنیم. چون بهرحال من که تهیه کننده نیستم. من خلوت بازیگری را با دنیا عوض نمیکنم. بعد شنیدیم آن آدم انصراف داده است. اصلا من نفهمیدم آن آدم چه جور عاشقی بود که رفت و پشت سرش را هم نگاه نکرد.
* به همین خاطر قبول کردید خودتان در این فیلم سرمایه گذار شوید؟ او رفت که من مجبور شدم سرمایه گذار شوم. وگرنه نه پدرم سرمایه گذار بوده نه مادرم. هر چه کارت هم داشتیم سوزاندیم. مطلقا از یک جای دولتی هم کمک نگرفتیم. اگر نهاد دولتی به ما کمک کرده بیاید اعلام کند. به من چه که هفت صبح بروم تنکابن شهردار را ببینم که لودر بگیرم؟
*مثل فیلم «1359» در بازنویسی فیلمنامه هم دخالت داشتید؟ میخواستیم برویم با کارگردان به یک تعاملی برسیم و بگوییم این اصلاحات انجام شود. ولی متاسفانه خیلیها در سینمای ما هستند که از قبل، فیلم را در ذهن خودشان ساختهاند و تمام کردهاند و شما هر کاری بکنی نظرشان عوض نمیشود. گفتیم جمع شویم دور هم و تیمی را ببندیم که بتواند این موضوع را برجسته کند ولی ما حتی مجال روخوانی هم نداشتیم. با شهاب حسینی و دریا آشوری تصمیم گرفتیم که دورخوانی داشته باشیم. بهرحال من با حاتمی کیا و تبریزی هم که کار میکردم حداقل یک ماه دورخوانی داشتیم ولی ما به هر حیلهای به هر لطایف الحیلی سعی کردیم کارگردان را راضی کنیم یک دور روخوانی بگذارد نشد که نشد.
*پس چرا این فیلمنامه را قبول کردید؟ یکی از علتهای اصلی که باعث شد من فیلمنامه «من و زیبا» را قبول کنم این بود که یک چیزی در سناریوی این فیلم وجود داشت که مرا به خودش جذب کرد. خیلیها بعدا به من گفتند مگر بیکار بودی و پیشنهاد نداشتی که رفتی این فیلم را بازی کردی؟ نه، پیشنهاد داشتم، اما برخلاف نظر دوستان این فیلم به نظر من اصلا عاشورایی نبود. من آن را اصلا عاشورایی نمیبینم. موضوع «من و زیبا» موضوع روز است. درگیری روحی و روانی که در تمام وجود آدمها هست دستمایه اصلی این فیلم شده. من احساس کردم سئوال فیلم سئوال من هم هست: چرا ما همدیگر را نمیبخشیم؟ چرا مدام با هم دشمنی میکنیم؟ چرا گذشت نمیکنیم؟ برایم این فیلم دقیقا مصداق همین وضعیت سینما بود. همین بحرانی که در آن خانه سینما و وزارت ارشاد و حوزه هنری و... همه به همدیگر پیچیدهاند. دیدم موضوعش چقدر مصداق دارد. آنجا یک آدمی یک خلافی کرده و میخواهد که بخشیده شود. ما میگوییم بسم الله الرحمن الرحیم. یعنی به نام خداوند بخشنده مهربان. خدا میبخشد بعد بنده خدا نمیبخشد. همین جوری است که ما دو سال است خون همدیگر را در شیشه کردهایم. خانه سینما شده خانه فساد و حکم اعدام زنها را میدهند و... آخر آقای سلحشور تو کی هستی که چنین حکمی میدهی؟ یعنی قوه قضاییه عقلش نمیرسد که به این چیزها رسیدگی کند؟ مگر زورگیرها را همین چند وقت پیش اعدام نکرد؟ اگر بفهمد در سینما آدم فاسد هست مگر تعارف دارد؟
یعنی به نظر شما گره اصلی این فیلم میتوانست بازگو کننده همه این مسائل باشد؟ بهرحال موضوع برایم جذاب بود. من اندازهام اینقدرها نیست. آدمی آه و دمی. نمیدانم فردا زندهام یا نه. این همه با آدمهای مهم کار کردم ولی ته تهاش یک چیزی در وجودم هست که تمامش را هنوز نتوانستهاند بیرون بکشند. این ادعا نیست. اشتباه نکنید. من با این موضوع درگیرم. سالهاست که درگیرم و دلم میخواهد یک نفر پیدا شود که بتواند از این پتانسیل به تمامی استفاده کند. آن گروهی که برای فیلم «من و زیبا» انتخاب شد خیلی گروه خوبی بود و پتانسیل بالایی داشت. الان هم بهرحال باز خوشحالم چون مضمون و محتوا حرف خودش را میرساند. قضاوت را اما میگذارم برای اهلاش. منتظرم ببینم بازخوردها چیست. شما از نقدهایی که شده باخبر هستید؟
به صورت پراکنده در اینترنت خواندم که بیشتر روی بازی شما تاکید شده بود که فیلم را به نوعی نجات داده است و مثلا گفته بودند شهاب حسینی هم در حد و اندازه همیشگیاش ظاهر نشده. خب این اصلا برای من خوشایند نیست. کاش جزو کسانی بودم که میگفتند خودم مهم هستم. من اما خودم را جزئی از یک کل میبینم. ظرفیتهای شهاب را همه ما میشناسیم و برای همه ما اثبات شده است. ولی در جریان این فیلم کسانی واقعا قربانی شدند. مثلا دریا آشوری ظرفیتش خیلی بالاتر از این حرفها است ولی بهش مجال داده نشد. اینها بچههایی هستند که تئاتر کار میکنند، فیلم میبینند، به مسائل روز آشنایی دارند، چرا باید این قضاوت درباره فیلم شود؟ شنیدن اینکه فیلم تنها به واسطه بازی من قابل تحمل است برای من افتخار نیست. ظرفیت بازی من خیلی بالاتر از این چیزی است که در فیلم میبینیم. اما فیلم قربانی شد. قربانی خودخواهیهای آدمهای تصمیم گیرنده. یک سال است که در جشنواره نمایش داده شده و تازه یادم هست که در همان جشنواره هم اجازه نمایش نمیدادند. حالا هم بعد از یک سال توپ را انداختن توی زمین ما تازه شورای صنفی اعلام کرده ما به خاطر احترام به اربعین تحریم را میشکنیم. انگار 1+5 را شکستهاند! شما اگر امام حسین (ع) میشناختید و با تمام وجودتان و دلتان او را دوست داشتید فیلم را از 40 روز پیش اکران میکردید نه اینکه ده روز مانده به جشنواره آن هم در حالی که دارند سینماها را آب و جارو میکنند تا جشنواره را شروع کنند فیلم اکران شود. فیلم قربانی شد و رفت. چه کسی میخواهد دست توی جیبش بکند و750 میلیون هزینه را بدهد؟ ولی این دوستان هنری ما در شورای صنفی بد رفتار کردند. برای من برخورنده است. شما با حوزه دعوا داری چرا سر ما منت میگذاری؟ الان از تهیه کننده میشنوم که اصلا اجازه اکرانها را نمیدهند. آخر چرا؟
برای شما آن موضوع نبخشیدن شخصیت «موسی» توسط مردم ده نکته اصلی بود؟ بله، بهرحال فکر کردم نقطه حساس این فیلم تاثیر گرفته از اتفاقات جاری است و چقدر نقل به مضمون است. این نبخشیدن چقدر جدی است. چه در بخش سینما چه در جاهای دیگر. یک انتخابات 88 اتفاق افتاد، هنوز پس لرزههایش هست. آقا همدیگر را ببخشید. تمام شد. این دولت تا عید و دو ماه بعد از عید هست و دیگر تمام. مگر نمیگوییم خدا، پس چرا تخطی؟ چرا از مسیر اصلی او خارج شدن؟ خود کسی که خالق بشر وحشم و انسان و زمین هست را فراموش کردهایم و از غیر او یاری میخواهیم.
به عقیده برخی این انتخابات 88 در حوزه سینما تبدیل به محملی شد برای تسویه حسابهای شخصی. یعنی آن گروهی که در سالهای گذشته به هر دلیلی در اقلیت بودند بعد از رسیدن به قدرت به اسم انتخابات 88 انتقام آن سالها را از بقیه گرفتند. اصلا اینها دعواهای قدیمی است. شما درست میگویید. این دوستان قرار بود کار دیگری بکنند. آقای شمقدری قرار بود کارگردان شود، سجادپور فیلمنامه نویس. میرعلایی هم تهیه کننده. چی شد که اینها پست گرفتند؟ حالا آقای میرعلایی میآید و میگوید بازیگرها 500-600 میلیون در سال درآمد دارند. نه آقا! از این خبرها نیست. اصلا آقای میرعلایی چرا نگذاشتی تقوایی کار کند؟ چهار ماه تمام رفتیم و آمدیم که بگذارند تقوایی فیلم «رومی و زنگی» را بسازد. نگذاشتند که نگذاشتند. من به آقای میرعلایی گفتم. گفتم فردای روزگار خدای نکرده اگر تقوایی بمیرد و من ببینم شما در صف اول ایستادهاید همان جا بلند خواهم گفت باعث قتل تقوایی شما هستید. شما تقوایی را کشتید.
*حالا با این شرایط میخواهید چه کار کنید؟ قصد کار کردن دارید یا ترجیح میدهید فعلا به کوهنوردی ادامه دهید؟ من عاشق کار کردنم. حق ندارم کار نکنم. یک زمانی هست میگوییم ای بابا من فقط هنرپیشهام، بگذار دو زار گیرم بیاید ولی خاک بر سرمن پرستویی که اگر بخواهم از این راه خرجی زن و بچهام را دربیاورم. من اگر قرار است دیده شوم که خب به اندازه کافی دیده شدهام. دوستان لطف داشتند، جایزه گرفتم. یک جاهایی هم نقد شدهام که هیچ اشکالی ندارد. من با نقد بزرگ شدم. کار کردم که نقد شوم. مدام خودم را زیر ذره بین گذاشتهام تا اشکالاتم را رفع کنم. مگر میشود بیایم بگویم روی دست من مادر نزاییده. من بهترین بازیگر دنیا هستم؟ نمیشود این طور گفت، چون کار بعدی مشخص میکند که من چه کارهام. شاید در کار بعدی با سر زمین بخورم. بازیگری ته ندارد. همین شهاب این همه در فیلمهایش دیده شده. یعنی ظرفیت شهاب همین قدر است؟ نه، نگذاشتند که بدرخشد. نتوانستیم. من دلم نمیخواهد کم کار باشم. از سال 91 تا به الان حتی در یک فیلم هم بازی نکردهام ولی بیاغراق هفتهای یک پیشنهاد داشتهام. ولی آخر چه اصراری است؟ که آمارم بالا برود؟ خیلی مضحک و خنده دار است که فقط داریم آمار میدهیم. مدام مینشینند و میگویند دوستان در گذشته اینقدر فیلم ساختند ما اینقدر ساختهایم. آقا! کیفیت کار را به من نشان بدهید. چه دستاوردی داشتهاید؟ نمیگویم دستاوردی نبوده ولی اندازه ما اینقدر است؟ من عاشق کار کردنم. تنها کسی هستم که در شرایط سخت عاشقانه کار کردم. مثلا «موج مرده» که بخش اعظمی از آن اصلا در آب ساخته شد.
یا روبان قرمز! بله، در آن فیلم خدا شاهد است دوستان میآمدند میگفتند میخواهیم به حاتمی کیا اعتراض کنیم که آف بدهد ولی شما را که میبینیم منصرف میشویم. در من دنیایی از انرژی است. از این بیکاری متنفرم ولی وقتی بیکارم دچار انزوا نمیشوم. افسرده نمیشوم. یک دفعه میروم سراغ کوهنوردی. من دوست دارم کار بکنم. میآیند به من میگویند: استاد! ماشاءالله هم که دیگر به همه میگوییم استاد. متنفرم از این لغت. چون استاد یک تعریفی دارد. من خودم میفهمم که استاد نیستم. استاد کسانی هستند که از این عرصه حذف شدند. آنها نیستند که ما شدیم استاد. خلاصه میپرسند استاد! این روزها چه کار میکنید؟ میگویم: هیچی! جواب میدهند پس مشغول استراحید! چه استراحتی؟ من آن موقع که روی صحنه جان میکنم دارم استراحت میکنم. حالا خرج زندگی و خرده فرمایشها و بدهکاریها هم هست. ولی به خاطر این چیزها تن به هر کاری نمیدهم. بالاخره این به به و چه چهها، این اقبال مردم نسبت به آدم باید یک جایی خرج شود.
از این پس در بخش خبر شاهد مصاحبه با پیشکسوتان عرصه تئاتر و سینما خواهید بود . استارت صفحه جنایات و مکافات را با علیرضا خمسه زده ایم. بازیگر دوست داشتنی سینما و تلویزیون که همان طور که فکرش را می کردیم با پاسخ های منحصربه فردی که فقط از عهده کسی چون خودش برمی آید، غافلگیرمان کرد. این شما و این یک سؤال و جواب جنایات و مکافاتی به سبک آقای خمسه.
اولین بار چه زمانی متوجه شدید به بازیگری علاقه دارید؟
۱۳ عدد شانس من است. اولین بار هم در ۱۳سالگی متوجه شدم به بازیگری علاقه دارم. یکسری کارها وجود دارد که وقتی انجام می دهی متوجه می شوی دغدغه ذهنی ات از بین رفته است. برای من هم بعد از بازی در اولین کارم این اتفاق افتاد. اگر بخواهم اصطلاح کوچه بازاری آن را بگویم، می گویم «کرم کشی»، در واقع با بازیگری کرم های ذهنی ام از بین رفت و این علاقه تا ۱۳ سال بعد که اولین بازی ام در فیلم «مرگ یزدگرد» بهرام بیضایی بود ادامه داشت. واقعیت این است که هر ۱۳ سال در زندگی من برابر با رسیدن به یک قله شهرت است. بعد از بازی در اولین کارم دقیقا ۱۳ سال بعد بود که موفق به دریافت اولین جایزه بین المللی تیونیانک از کره شمالی به دلیل بازی در فیلم «آپارتمان شماره ۱۳» شدم و درست ۱۳ سال بعد در ۵۲ سالگی برای بازی در فیلم «بیست» اولین جایزه فجر را دریافت کردم.
اولین بار وقتی خودتان را روی پرده سینما دیدید چه حسی داشتید؟
اولین احساس هر کسی از تماشای تصویر خودش انزجار است. هر آدمی وقتی خودش را روی پرده سینما می بیند، مطمئنا از تصویرش بدش می آید؛ به این دلیل که آن تصور ذهنی که از خودمان داریم با واقعیتی که هست یکی نیست اما به مرور با این فیزیک و هیکل، هیبت و صدا آشنا می شوی و می توانی خودت را از پشت سر تماشا کنی و با حالت های خوابیده، خزیده و نخزیده و پاشده و نپاشده ات ارتباط برقرار کنی. (می خندد) بنابراین طبیعی است که اولین واکنش خودم از تماشای بازی ام واکنش مثبتی نبود اما وقتی برای اولین بار روبه روی دوربین قرار گرفتم اضطراب و دلهره نداشتم؛ در واقع اضطراب ها را گذاشتم برای رودررویی با حضرت عزرائیل!
اولین دستمزدی که دریافت کردید چقدر بود و با آن چه کردید؟
یادم می آید در سال ۱۳۶۰ برای بازی در فیلم «مرگ یزدگرد» که اولین فیلم سینمایی ام بود ۹ هزار تومان دستمزد گرفتم. دقیقا نمی دانم با این پول چه کردم؛ فقط می دانم خانه و ویلا نخریدم.
فکر می کنید تا چند سالگی بازیگری را ادامه دهید؟
کار ما بازنشستگی ندارد اما از کارافتادگی دارد. من هم تا وقتی که بتوانم بازیگری را ادامه می دهم.
از بعد انسانی به نظر خودتان چطور آدمی هستید؟
من خودم را با عینک می بینم، بدون عینک تار می بینم.(می خندد) خودم نمی توانم از خصوصیات خودم بگویم. ترجیحم این است که مورد داوری قرار بگیرم. به نظرم این سؤالات را باید از یک زندانی پرسید، اگر دقت کنید همه زندانی ها می گویند من آدم خوبی بودم، مسئولان من را درک نکردند، من را به زندان انداختند. ما همه سعی می کنیم آدم های خوبی باشیم اما از بین ما جنایتکار و قاتل و کلاهبردار هم درمی آید.
شما چقدر درباره آدم ها قضاوت می کنید، با توجه به اینکه خودتان بازیگر هستید و خواه ناخواه مورد قضاوت قرار می گیرید؟
من می گویم همه آدم ها خوب هستند مگر خلاف آن ثابت شود.
حسادت خصیصه ای است که هر کسی ممکن است در وجودش داشته باشد. شما هیچ وقت به بازیگر یا کمدین خاصی حسادت کرده اید؟
نه هرگز حسود نبودم.
با توجه به اینکه هرچه می گذرد آدم ها پیچیده تر می شوند، خود شما هیچ وقت متوجه این پیچیدگی شده اید؟
من تقریبا همیشه در خودم پیچیده شده ام. آنقدر در خودم پیچیده ام که خودم را گم کرده ام. گاهی پیش می آید که حتی نمی دانم قاشق غذاخوری را کجا گذاشته ام.
مهم ترین خصیصه ای که در جامعه رنج تان می دهد؟
وقتی مثانه ات پر باشد و توالت عمومی پیدا نمی کنی. (می خندد)
آخرین دروغی که تا به حال گفته اید؟
در روز خواستگاری ام. خانواده همسرم هرچه از خصوصیات منفی می پرسیدند تکذیب می کردم. پدر عروس به من گفتند اینطور که شما از خودتان تعریف می کنید به نظر خیلی معصوم می آیید. یعنی شما هیچ اشکالی ندارید؟! گفتم چرا من یک مشکل بزرگ دارم آن هم دروغگویی من است (می خندد).
بزرگ ترین دروغ زندگی تان؟
اینکه به دروغ می گویم من آدم خوبی هستم.
اولین دروغ عمرتان؟
موقعی که به دنیا آمدم به جای اینکه گریه کنم، خندیدم.
به صورت عمومی بدجنسی هم دارید؟
بله. در مواجهه با مادرزن بدجنسی های خودم را دارم.
یعنی در دوران جوانی هم به شخص خاصی حسادت نکرده اید؟
من هیچ وقت جوان نبودم. من همیشه کودک بوده ام و هستم.
بهترین کسی که در بین اطرافیان خود می شناسید؟
حضرت آدم!
شما اصالتا کجایی هستید؟
تهرانی.
فکر می کنید خصوصیات تهرانی ها چیست؟
بگویم نمی توانید چاپ کنید (می خندد).
من ستاره نیستم هنوز نفهمیدید؟
شما در دوران شروع کارتان تبدیل شده بودید به یک ستاره. ستاره شدن با خود چه چیز به همراه دارد؟
من فکر می کنم لفظ ستاره حداقل در مورد خودم اشتباه است. البته در مورد دیگران هم همین طور. چون ما بازیگرانی هستیم که به ما نقشی محول می شود که بعضی از ما توانایی ایفای این نقش ها را به نحو مطلوب داریم و بعضی ها نه، بنابراین ما بازیگران خیلی خوب، بازیگران متوسط و همین طور بازیگران عالی داریم. بازیگران همه درصدد ایجاد باور هستند و طبیعی بازی کردن نقش ها، در نتیجه هر بازیگری که موفق می شود و موقعیت شهرت پیدا می کند دچار کذب غرور می شود و این یک اصل است و امر کلی ای نیست اما در مورد شخصیت افراد فرق می کند. در مشاغل دیگر هم این اتفاق وجود دارد. پزشکانی هستند که کارشان رونق دارد و به مرور ممکن است متکبر شوند. پزشکانی هم هستند که هرقدر معروف تر می شوند، مردانه تر رفتار می کنند. هرکس که قرار است معروف شود، متکبر و خودخواه شود، حتما صفت ستاره برای او زیاد است.
در بین ستاره های جوان تر کسی را دیده اید که دچار عارضه خودشیفتگی و غرور ستاره بودن شده باشد؟
ما حرفه مان بازیگری است و چون یکدیگر را دوست داریم متوجه این عارضه نمی شویم. این موضوع را شما خبرنگارها و مردم عادی بیشتر متوجه می شوید. چون ما در مواجهه با هم ارتباط های صمیمانه ای داریم که عاری از غرور، تکبر و خودپسندی است. به هر حال بین بچه های تئاتر و سینما یک رفاقتی وجود دارد که اجازه نمی دهد این خصوصیات خودش را بروز دهد.
آن دورانی که با اکبر عبدی شانه به شانه هم بازی می کردید، هیچ وقت بین تان رقابت پیش نیامد؟
اتفاقا اکبر عبدی از رفیق های خوب من است. سال ها با هم کار کردیم و این اتفاق خیلی خوب است که ۲ بازیگر سعی کنند کارشان بهتر شود اما اسم این موضوع را رقابت نمی گذارم بلکه می گویم همدلی و همکاری برای بهتر شدن کار است.
به نظر شما فضای جامعه ما را به سمت خوب بودن سوق می دهد یا بد بودن؟
فضای جامعه ما مثل آسمان کشور ماست، گاهی آفتابی است و گاهی ابری.
اگر می توانستید یکی از خصوصیات تان را پاک کنید کدام را پاک می کردید؟
علاقه مفرط به مادرزنم را (می خندد)
بعد از بازیگر شدن روند زندگی تان چه تغییری کرد؟
اینکه زیر ذره بین مردم بوده و همیشه مورد قضاوت باشی سخت است. شهرت باعث می شود برای مردم تماشایی باشی و همین مسئله باعث می شود تو نتوانی راحت رفتار کنی.
مصطفی محمودی تاریخ و محل تولد: 1350 شیراز تخصص: روزنامهنگار، منتقد، مشاور امور فرهنگی هنری و ارتباطات رسانهای تحصیلات: مهندسی صنایع چوب و سلولز از دانشگاه آزاد اسلامی واحد نوشهر و چالوس؛ 1374، مدرک عالی روابط عمومی از انجمن بینالمللی روابط عمومی ؛ 1376
اجراها:
نگارش نقد نمایش"دوگ" نوشته"محمد لطفی" به کارگردانی"محمد مظفری"؛ تهران، تالار مهر حوزه هنری؛ 1386 ، تهران، نشریه روزانه چهارمین جشنواره سراسری تئاتر ماه، شماره 6؛ 1381 نگارش نقد نمایش"شبی از شبهای یلدا" به کارگردانی"جلال سلامتی اوزینه"؛ تهران، تالار مهر حوزه هنری 1386؛ تهران، نشریه روزانه چهارمین جشنواره سراسری تئاتر ماه؛ شماره 5؛ 1386 نگارش نقد نمایش"راپرتهای یومیه ایام از یاد رفته" نوشته"محمدرضا رهبری" به کارگردانی"احسان جانمی"؛ تهران، تالار اندیشه، 1386؛ تهران، نشریه روزانه چهارمین جشنواره سراسری تئاتر ماه، شماره 4؛ 1386 نگارش نقد نمایش"راه کمال" نوشته و کارگردانی"کامل نوروزی"؛ تهران، حوزه هنری، تالار اندیشه؛1386، تهران، نشریه روزانه چهارمین جشنواره سراسری تئاتر ماه، شماره 2؛ 1386 نگارش نقد نمایش"بازی نامه فرود" نوشته"امیر دژاکام" به کارگردانی"رهام مخدومی"؛ تهران، حوزه هنری تالار مهر؛ 1386، تهران، نشریه روزانه چهارمین جشنواره سراسری تئاتر ماه، شماره 1؛ 1386 نگارش نقد نمایش"پردهها از راه میرسند" نوشته"چارلز دیزنزو" به کارگردانی"هوشمند هنرکار"؛ تهران، تالار اصلی مولوی؛ 1386؛ تهران، مجله نمایش، شماره 98-97 ؛ 1386 نگارش یادداشت و مقاله با عنوان: "حلقههای مفقوده تئاتر مقاومت، کیفیتی که قربانی کمیت شد"؛ تهران، روزنامه مردم سالاری، شماره 1620؛ 1386 نگارش یادداشت با عنوان "شورای انتخاب آثار تالارهای نمایشی؛ از رویا تا واقعیت"؛ تهران، روزنامه بانیفیلم، شماره ، 922؛ 1386 نگارش یادداشت با عنوان "جایگاه کودکان در تئاتر کشور کجاست؟"؛ تهران، روزنامه آفرینش، شماره 1269، 1380 نگارش یادداشت با عنوان "نمایشهای خیابانی را جدی بگیرید"؛ تهران، روزنامه آفرینش، شماره 1268؛ 1380 نگارش یادداشت با عنوان"برای اجرای عمومی نمایشهای خارجی چارهاندیشی کنید"؛ تهران، روزنامه آفرینش شماره 1266؛ 1380 نگارش نقد نمایش"آیا تا به حال عاشق بودهای روژانو" نوشته و کارگردانی"چیستا یثربی" ؛ تهران، حوزه هنری، تالار مهر ، 1386؛ تهران، روزنامه مردم سالاری، شماره 1653؛ 1386 نگارش نقد نمایش"طوبی در جنگ" نوشته"محمد ابراهیمیان" به کارگردانی"مسعود دلخواه"؛ تهران، حوزه هنری، تالار مهر ، 1386؛ تهران، روزنامه مردمسالاری، شماره 1640، 1386 نگارش نقد نمایش"جایی دیگر" نوشته و کارگردانی "هادی حجازیفر" ؛ تهران، تالار اصلی مولوی؛ 1384، تهران، نشریه نقد تئاتر، 1384 نگارش نقد نمایش"شیطان با سه شاخ طلایی" نوشته"اف. کی راشد "به کارگردانی"دیتر کومل" از آلمان، تهران، تئاترشهر، تالار اصلی؛ 1384؛ تهران، نشریه نقد تئاتر؛ 1384 نگارش نقد نمایش"خانه فراموشان" نوشته و کارگردانی "طلا معتضدی" ؛ تهران، تالار اصلی مولوی؛ 1384، تهران، نشریه نقد تئاتر؛ 1384 نگارش نقد نمایش"اصحاب کهف" محصول کشور نخجوان؛ تهران، تالار هنر، 1384، تهران، نشریه روزانه نمایش، شماره 4؛ 1384 نگارش نقد نمایش"پنجرهها" نوشته و کارگردانی "فرهاد آئیش" ؛ تهران، تئاترشهر، تالار اصلی، 1384؛ تهران، روزنامه آفرینش، شماره 2330، 1384 نگارش نقد نمایش"فنز" نوشته و کارگردانی "محمد رحمانیان" ؛ تهران، تئاترشهر، تالار چهارسو؛ 1384، تهران، روزنامه آفرینش، شماره 2290؛ 1384 نگارش نقد نمایش"فنز" نوشته و کارگردانی "محمد رحمانیان" ، تهران، تئاترشهر، تالار چهارسو، 1384؛ تهران، روزنامه تهران تایمز، شماره 126؛ 1384 نگارش نقد نمایش"خانه" نوشته"زهره مجابی" به کارگردانی"سپیده نظریپور"؛ تهران، تئاترشهر، تالار شماره 2؛ 1384، تهران، روزنامه آفرینش، شماره 2232؛ 1384 نگارش نقد نمایش"دن کاملیو" به کارگردانی"کوروش نریمانی"؛ تهران، تئاترشهر، 1384؛ تهران، نشریه روزانه بیست و چهارمین جشنواره بینالمللی تئاتر فجر؛ 1384 نگارش نقد نمایش"تیاتر اجباری" نوشته و کارگردانی"حسین کیانی"؛ تهران، تئاترشهر، تالار قشقایی؛ 1383؛ تهران، روزنامه آفرینش، شماره 2108؛ 1383 نگارش نقد نمایش "بی شیر و شکر" نوشته"حمید امجد" به کارگردانی مشترک"مهرداد ضیایی و حمید امجد" تهران، تئاترشهر، تالار قشقایی؛ 1383؛ روزنامه آفرینش، شماره 2084؛ 1383 نگارش نقد نمایش"سه خانه کوچک" نوشته"مهدی پوررضائیان" به کارگردانی"مهرداد رایانیمخصوص"؛ تهران، تئاترشهر، تالار سایه؛ 1383؛ تهران، روزنامه آفرینش، شماره 2080؛ 1383 نگارش نقد نمایش"رعنا" نوشته " نوشته حمیدرضا آذرنگ"، به کارگردانی "سپیده نظریپور" ؛ تهران- تئاترشهر، تالار سایه؛ 1383، تهران، روزنامه آفرینش، شماره 2074، 1383 نگارش نقد نمایش"رعنا" نوشته "حمیدرضا آذرنگ" به کارگردانی"سپیده نظریپور"؛ تهران، تئاترشهر، تالار سایه؛ 1383، روزنامه تهران تایمز، شماره 195؛ 1383 نگارش نقد نمایش"گوش کن" نوشته"محمد رضاییراد" به کارگردانی"آناهیتا اقبالنژاد"؛ تهران، تئاترشهر، تالار شماره 2؛ 1383، روزنامه تهران تایمز، شماره 53؛ 1383 نگارش نقد نمایش"ناتمام" نوشته"محمد چرمشیر" به کارگردانی"آناهیتا اقبالنژاد"؛ تهران، تئاترشهر، تالار شماره 2؛ 1383؛ روزنامه تهران تایمز، شماره 49؛ 1383 نگارش نقد نمایش"زنان مهتابی، مرد آفتابی" نوشته"چیستا یثربی" به کارگردانی"کوروش زارعی"؛ تهران، تئاترشهر، تالار سایه؛ 1383، ماهنامه"صحنه"، شماره 15؛ 1383 نگارش نقد نمایش"خسیس" نوشته"مولیر" به کارگردانی "ابوالفضل پورعرب"؛ تهران، تالار وحدت؛ 1383، ماهنامه"صحنه"، شماره 14؛ 82-1383 نگارش نقد نمایش"هالما و رینا" نوشته"ایزاک ایزماییل ایزاک" به کارگردانی"کتایون حسینزاده"؛ تهران، تئاترشهر، تالار نو؛ 1381، ماهنامه صحنه، شماره3؛ 81-1382 نگارش نقد نمایش"یرما" نوشته"فردریکو گارسیا لورکا" به کارگردانی"گلرخ میلانی"؛ تهران، تئاترشهر، تالار سایه؛ 1381، ماهنامه صحنه، شماره 3، 81-1382 نگارش نقد نمایش"هشتمین خوان" نوشته"محمد رضاییراد" به کارگردانی"آروند دشتآرای"؛ تهران، تئاترشهر، تالار نو؛ 1382، ماهنامه صحنه، شماره 13 ؛ 1382 نگارش نقد نمایش"هشتمین خوان" نوشته"محمد رضاییراد" به کارگردانی"آروند دشتآرای"؛ تهران، تئاترشهر، تالار نو؛ 1382، روزنامه تهران تایمز، شماره 216؛ 1382 نگارش نقد نمایش"مرغ دریایی من" یا "چخوف - ساد" به کارگردانی"محمد رحمانیان"؛ تهران، تئاترشهر، تالار نو؛ 1382، ماهنامه صحنه، شماره 12؛ 1382 نگارش نقد نمایش"روی زمین" نوشته و کارگردانی"افروز فروزند" ؛ تهران، تئاترشهر، تالار سایه؛ 1382، ماهنامه صحنه، شماره 11؛ 1382 نگارش نقد نمایش"برخورد نزدیک از نوع آخر" نوشته"چیستا یثربی" به کارگردانی"سیما تیرانداز"؛ تهران، تئاترشهر، تالار قشقایی؛ 1382، ماهنامه صحنه، شماره 10؛ 1382 نگارش نقد نمایش"یادگاریها" نوشته"محمد چرمشیر" به کارگردانی"رویا کاکاحنانی"؛ تهران، تئاترشهر، تالار شماره 2؛ 1382، تهران، ماهنامه صحنه ، شماره 9؛ 1382 نگارش نقد نمایش"حاشیهای بر خسرو و شیرین" نوشته و کارگردانی "داریوش رعیت" ؛ تهران، تئاترشهر، تالار شماره 2؛ 1382، تهران، روزنامه تهران تایمز، شماره 28؛ 1382 نگارش نقد نمایش"محو" نوشته"ناصر مردانی" به کارگردانی"سید بهرام سرورینژاد"؛ تهران، تئاترشهر، تالار شماره 2؛ 1382، تهران، روزنامه تهران تایمز، شماره 28؛ 1382 نگارش نقد نمایش"ناخوانده" نوشته"محمود ناظری" به کارگردانی"فروغ قجابگلی و طوفان مهردادیان" ؛تهران، تئاترشهر، تالار نو، 1382؛ تهران، روزنامه تهران تایمز، شماره 28؛ 1382 نگارش نقد نمایش"ناخوانده" نوشته"محمود ناظری" به کارگردانی"فروغ قجابگلی و طوفان مهردادیان"؛ تهران، تئاترشهر، تالار نو؛ 1382، تهران، روزنامه جوان، شماره 1174؛ 1382 نگارش نقد نمایش"هالما و رینا" نوشته"آیزاک ایزماییل آیزاک" به کارگردانی"کتایون حسینزاده"تهران، تئاترشهر، تالار نو؛ 1382، روزنامه تهران تایمز، شماره 6؛ 1382 نگارش نقد نمایش"پاییز" نوشته و کارگردانی"نادر برهانیمرند"؛ تهران، تئاترشهر، تالار سایه؛ 1382، تهران، روزنامه تهران تایمز، شماره 6؛ 1382 نگارش نقد نمایش"پاییز"نوشته و کارگردانی"نادر برهانیمرند"؛ تهران، تئاترشهر، تالار سایه؛ 1382، تهران، روزنامه جوان، شماره 1146؛ 1381 نگارش نقد نمایش"همان همیشگی" نوشته و کارگردانی"ریما رامینفر" ؛ تهران، تئاترشهر، تالار سایه؛ 1381، تهران، ماهنامه صحنه، شماره 3؛ 1381 نگارش نقد نمایش"دایره بسته" نوشته"اریش ماریا مارک" به کارگردانی"منیژه محامدی"؛ تهران، تئاترشهر، تالار قشقایی؛ 1381، تهران، ماهنامه صحنه، شماره 3؛ 1381 نگارش نقد نمایش"همان همیشگی" نوشته و کارگردانی"ریما رامینفر"؛ تهران، تئاترشهر، تالار سایه؛ 1381، تهران، روزنامه تهران تایمز، شماره 228؛ 1381 نگارش نقد نمایش"دایره بسته" نوشته"اریش ماریا مارک" به کارگردانی"منیژه محامدی"؛ تهران، تئاترشهر، تالار قشقایی؛ 1381، تهران، روزنامه تهران تایمز، شماره 228؛ 1381 نگارش نقد نمایش"مادر همه آن اسفندیاران" نوشته"حسن باستانی" به کارگردانی"مریم معترف"؛ تهران، تئاترشهر، تالار قشقایی؛ 1381؛ تهران، روزنامه تهران تایمز، شماره 228؛ 1381 نگارش نقد نمایش"مادر همه آن اسفندیاران" نوشته"حسن باستانی" به کارگردانی"مریم معترف"؛ تهران، تئاترشهر، تالار قشقایی؛ 1381؛ تهران، روزنامه جوان، شماره 1102؛ 1381 نگارش نقد نمایش"دایره بسته" نوشته"اریش ماریا مارک" به کارگردانی"منیژه محامدی"؛ تهران، تئاترشهر، تالار قشقایی؛ 1381، تهران، روزنامه جوان، شماره 1096؛ 1381 نگارش نقد نمایش"هفت قبیله گمشده" نوشته و کارگردانی"قطبالدین صادقی" ؛ تهران، تئاترشهر، تالار چهارسو؛ تهران، روزنامه آفرینش؛ سال(؟) نگارش نقد نمایش"دزد دریایی" نوشته و کارگردانی"امیر دژاکام"؛ تهران، تئاترشهر، تالار قشقایی؛ تهران، روزنامه آفرینش؛ سال(؟) نگارش نقد نمایش"خانه برناردآلبا" به کارگردانی"روبرتوچولی" ؛ تهران، تئاترشهر، تالار اصلی؛ 1381؛ تهران، ماهنامه سینما تئاتر، شماره 54؛ 1381 نگارش نقد نمایش"روز رستاخیز" بازنویسی"محمد چرمشیر و فرهاد مهندسپور" به کارگردانی"فرهاد مهندسپور"؛ تهران، تئاترشهر؛ 1381، تهران، ماهنامه سینما تئاتر، شماره 53؛ 1381 نگارش نقد نمایش "بسه دیگه خفه شو"نوشته"محمد چرمشیر" به کارگردانی"آتیلا پسیانی"؛ تهران، تئاترشهر؛ 1381، تهران، ماهنامه سینما تئاتر، شماره 53؛ 1381 نگارش نقد نمایش"عشق روی خرپشته" به کارگردانی"رضا ژیان"؛ تهران، تئاترشهر، تالار سایه؛ 1380، تهران، روزنامه آفرینش، شماره 1299؛ 1380 نگارش نقد نمایش"واکس مرده شوران" نوشته و کارگردانی"کوروش نریمانی" ؛ تهران، تئاترشهر، تالار چهارسو؛، 1380؛ تهران، روزنامه آفرینش، شماره 1274؛ 1380 نگارش نقد نمایش"داروگیران پهلوان" به کارگردانی"سیدمحمدجواد طاهری"؛ تهران، تئاترشهر، تالار قشقایی؛ 1380، تهران، روزنامه آفرینش، شماره 1269؛ 1380 نگارش نقد نمایش "قصیده بلند باران" به کارگردانی"حسین پارسایی"؛ تهران، تئاترشهر، تالار سایه؛ 1380؛ تهران، روزنامه آفرینش، شماره 1269؛ 1380 نگارش نقد نمایش"شهرزاد هورالهویزه" نوشته و کارگردانی"میلاد اکبرنژاد"؛ تهران، تالار مولوی؛ 1380؛ تهران، روزنامه آفرینش، شماره 1268؛ 1380 نگارش نقد نمایش"دیر راهبان" به کارگردانی"فرهاد مهندسپور"؛ تهران، تئاترشهر، تالار سایه؛ 1380؛ تهران، روزنامه آفرینش، شماره 1255؛ 1380 نگارش نقد نمایش"کرگدن" نوشته"اوژن یونسکو" به کارگردانی"وحید رهبانی"؛ تهران، تئاترشهر، تالار نو؛ 1380 تهران، روزنامه آفرینش، شماره 1232؛ 1380 نگارش نقد دو نمایش همراه"مش رحیم" و"گلدونه خانوم" نوشته و کارگردانی"اسماعیل خلج"؛ تهران، تئاترشهر، 1380؛ تهران، روزنامه آفرینش، شماره 1208؛ 1380 نگارش نقد نمایش"هنر" نوشته"یاسمینا رضا" به کارگردانی"داوود رشیدی" ؛ تهران، تئاترشهر، تالار چهارسو؛ 1380؛ تهران، روزنامه آفرینش، شماره 1202؛ 1380 نگارش نقد نمایش"مدآ" نوشته"ژان آنوی" به کارگردانی"محسن حسینی"؛ تهران، تئاترشهر، تالار سایه؛ 1380؛ تهران، روزنامه آفرینش، شماره 1169؛ 1380 نگارش نقد نمایش"رژیسورها نمیمیرند" نوشته و کارگردانی"حسین کیانی" ؛ تهران، تئاترشهر، تالار قشقایی؛ 1380، تهران، روزنامه تهران تایمز، شماره 141؛ 1380 نگارش نقد نمایش"رژیسورها نمیمیرند" نوشته و کارگردانی "حسین کیانی"؛ تهران، تئاترشهر، تالار قشقایی؛ 1380، تهران، روزنامه آفرینش، شماره 1157؛ 1380 نگارش نقد نمایش"شب سیزدهم" به کارگردانی"حمید امجد"؛ تهران، تئاترشهر، تالار اصلی؛ 1379، تهران، روزنامه تهران تایمز، شماره 214؛ 1379 نگارش نقد نمایش"شام آخر" نوشته و کارگردانی"فرهاد آئیش"؛ تهران، فرهنگسرای نیاوران، 1379؛ تهران، روزنامه"آفرینش"، شماره 951؛ 1379 نگارش نقد نمایش"شام آخر" نوشته و کارگردانی"فرهاد آئیش"؛ تهران، فرهنگسرای نیاوران، 1379؛ تهران، روزنامه تهران تایمز، شماره 206؛ 1379 نگارش نقد نمایش"خشم و هیاهو" نوشته و کارگردانی"مهرداد رایانیمخصوص"؛ تهران، تئاترشهر، تالار سایه؛ 1379، تهران،روزنامه تهران تایمز، شماره 101؛ 1379 نگارش نقد نمایش"خشم و هیاهو" نوشته و کارگردانی"مهرداد رایانیمخصوص"؛ تهران، تئاترشهر، تالار سایه؛ 1379، تهران،روزنامه آفرینش؛ 1379 نگارش نقد نمایشهای همراه"تقصیر" و"32 دقیقه از اجرا" نوشته و کارگردانی"فرهاد آئیش"؛ تهران، تئاترشهر، تالار قشقایی؛ 1379، تهران، روزنامه "آفرینش"؛ 1379 نگارش نقد نمایش"هشتمین سفر سندباد" نوشته "بهرام بیضایی" به کارگردانی"کیومرث مرادی"؛ تهران، تئاترشهر، تالار سایه؛ 1379، تهران، روزنامه جوان، شماره 367؛ 1379 نگارش نقد نمایش"هشتمین سفر سندباد" نوشته "بهرام بیضایی" به کارگردانی"کیومرث مرادی"؛ تهرن، تئاترشهر، تالار سایه؛ 1379، تهران، روزنامه تهران تایمز، شماره 41؛ 1379 نگارش نقد نمایش"مجلس نامه" نوشته و کارگردانی"محمد رحمانیان"؛ تهران، تئاترشهر، تالار چهارسو؛ 1378، تهران، روزنامه جوان، شماره 232؛ 1378 نگارش نقد نمایش"مصاحبه" نوشته و کارگردانی"محمد رحمانیان" ؛ تهران، تئاترشهر، تالار چهارسو؛ 1378، تهران، روزنامه جوان، شماره 232؛ 1378 نگارش نقد نمایش"آژدهاک" نوشته "بهرام بیضایی" به کارگردانی"سپیده نظریپور"؛ تهران، تئاترشهر، تالار شماره 2؛ 1378، تهران، روزنامه جوان، شماره 110؛ 1378 نگارش نقد نمایش"جنایت و مکافات" نوشته"رویا اسدی" به کارگردانی"میکاییل شهرستانی" ؛ تهران، تئاترشهر؛ 1377، تهران، روزنامه"تهران تایمز" ، شماره 233؛ 1377 نگارش نقد نمایش"شبی در تهران" نوشته "محمد چرمشیر" به کارگردانی"گلاب آدینه"؛ تهران، تئاترشهر، تالار اصلی؛ 1377، تهران، روزنامه تهران تایمز، شماره 224؛ 1377 نگارش نقد نمایش"عزیز مایی" نوشته و کارگردانی"مهرداد رایانیمخصوص" ؛ تهران، تئاترشهر، تالار شماره 2؛ 1377؛ تهران، روزنامه تهران تایمز؛ شماره 196؛ 1377 نگارش نقد نمایش"لیلا" نوشته"محمد چرمشیر" به کارگردانی"سپیده نظریپور"؛ تهران، تئاترشهر، تالار شماره 2؛ 1377، تهران، روزنامه تهران تایمز، شماره 192؛ 1377 نگارش نقد نمایش"شاعر" نوشته"داریو نیکودمی" به کارگردانی"مسعود کرامتی"؛ تهران، تئاترشهر، تالار قشقایی؛ 1377؛ تهران، روزنامه تهران تایمز، شماره 116؛ 1377 نگارش نقد نمایش"همچون کوچهای بیانتها" نوشته و کارگردانی"سیروس شاملو" ؛ تهران، تئاترشهر، تالار قشقایی، 1377؛ تهران، روزنامه تهران تایمز، شماره 109؛ 1377 نگارش نقد نمایش"پدر" به کارگردانی"محمودرضا رحیمی"؛ تهران، تئاترشهر؛ 1377؛ تهران، روزنامه تهران تایمز، شماره 83؛ 1377 نگارش نقد نمایش"پچ پچه" نوشته"محمد چرمشیر" به کارگردانی"فاطمه نقوی"؛ تهران، تئاترشهر ، تالار شماره 2؛ 1377، تهران، روزنامه تهران تایمز، شماره 77؛ 1377 نگارش نقد نمایش"شمس" نوشته"نصرالله قادری" به کارگردانی"امیر دژاکام"؛ تهران، تئاترشهر، تالار اصلی؛ 1377، تهران، روزنامه تهران تایمز، شماره 66؛ 1377 نگارش نقد نمایش"بانوآئویی" نوشته"میشیما یوکیو" به کارگردانی"بهرام بیضایی"؛ تهران، تئاترشهر، تالار قشقایی؛ 1377؛ تهران، روزنامه تهران تایمز، شماره 41؛ 1377 نگارش نقد نمایش"عاشق کشون" نوشته"محمد چرمشیر" به کارگردانی"سیاوش طهمورث"؛ تهران، تئاترشهر، تالار اصلی؛ 1377، تهران، روزنامه تهران تایمز، شماره 19؛ 1377 نگارش نقد نمایش"روز از نو" نوشته"داریوفو" به کارگردانی"منیژه محامدی"؛ تهران، تئاترشهر، تالار شماره 2؛ 1377، تهران، روزنامه آفرینش، شماره 183؛ 1377 نگارش نقد نمایش"یک روز شگفتانگیز برای دانشمند بزرگ وو" نویسنده"گمنام" به کارگردانی"علی رفیعی"؛ تهران، تالار وحدت؛ 1376، تهران، روزنامه آفرینش، شماره 172؛ 1376 نگارش نقد نمایش"دوستان بامحبت" نوشته"حمید جبلی" به کارگردانی"رضا ژیان"؛ تهران، تئاترشهر، تالار اصلی؛ 1376، تهران، روزنامه آفرینش، شماره 172؛ 1376 نگارش نقد نمایش"کارنامه بندار بیدخش" نوشته و کارگردانی"بهرام بیضایی" ؛ تهران، تئاترشهر، تالار چهارسو؛ 1376، تهران، روزنامه آفرینش، شماره 167؛ 1376 نگارش نقد نمایش"کارنامه بندار بیدخش" نوشته و کارگردانی"بهرام بیضایی"؛ تهران، تئاترشهر، تالار چهارسو؛ 1376، تهران، روزنامه ایران نیوز، شماره(؟)؛ 1376 نگارش نقد نمایش"آن سوی آینه" نوشته مشترک"آزیتا حاجیان و محمدرضا شریفینیا" به کارگردانی"آزیتا حاجیان"؛ تهران، تئاترشهر، تالار اصلی؛ 1376، تهران، روزنامه آفرینش، شماره 134؛ 1376 نگارش نقد نمایش"آمیز قلمدون" نوشته"اکبر رادی" به کارگردانی"هادی مرزبان"؛ تهران، تئاترشهر، تالار چهارسو؛ 1376؛ تهران، روزنامه ایران نیوز؛ 1376 نگارش نقد نمایش"شعبده و طلسم" نوشته"چیستا یثربی" به کارگردانی"شهره سلطانی"؛ تهران، تئاترشهر، تالار شماره 2؛ 1376، تهران، روزنامه آفرینش، شماره 106؛ 1376 نگارش نقد نمایش"حماسه بز زنگولهپا" نوشته و کارگردانی"جواد ذوالفقاری" ؛ تهران، تئاترشهر، تالار اصلی؛ 1376، تهران، روزنامه آفرینش، شماره 96؛ 1376 نگارش نقد نمایش"سلطان مار" نوشته"بهرام بیضایی" به کارگردانی"شهره لرستانی"؛ تهران، تئاترشهر، تالار اصلی؛ 1376، تهران، روزنامه ایران نیوز؛ 1376 نگارش نقد نمایش"شاخک نقرهای" نوشته و کارگردانی"مرجان امیرارجمند" ؛ تهران، تئاترشهر، تالار شماره 2؛ 1376، تهران، روزنامه آفرینش، شماره 82؛ 1376 نگارش نقد نمایش"شاخک نقرهای" نوشته و کارگردانی"مرجان امیرارجمند"؛ تهران، تئاترشهر، تالار شماره 2؛ 1376، تهران، روزنامه ایران نیوز؛ 1376 نگارش نقد نمایش"سلطان مار" نوشته"بهرام بیضایی" به کارگردانی"گلاب آدینه"؛ تهران، فرهنگسرای شفق(دانشجو)؛ 1376، تهران، روزنامه ایران نیوز؛ 1376 نگارش نقد نمایش "دخترک شب طولانی" نوشته"چیستا یثربی" به کارگردانی"سیما تیرانداز"؛ تهران، تئاترشهر، تالار چهارسو؛ 1376، تهران، روزنامه ایران نیوز؛ 1376 نگارش نقد نمایش"عشق آباد" نوشته و کارگردانی"داود میرباقری" ؛ تهران، تئاترشهر، تالار اصلی؛ 1376، تهران، روزنامه ایران نیوز؛ 1376 گفتوگو با دکتر "مجید شریف خدایی" رئیس مرکز هنرهای نمایشی؛ تهران، روزنامه آفرینش، شماره 1265؛ 1380 نگارش یادداشت با عنوان"آغاز بیستمین صحنه صلح و اندیشه"؛ تهران، روزنامه آفرینش، شماره 1265؛ 1380 گفتوگو با "مجید شریفخدایی" رئیس مرکز هنرهای نمایشی؛ تهران، روزنامه آفرینش، شماره 1264؛ 1380 نگارش یادداشت با عنوان"در حاشیه جشنواره تئاتر ایرانزمین، جشنوارهای با اعمال شاقه"؛ تهران، روزنامه آفرینش، شماره 1206؛ 1380 گفتوگو با "محمد دشتگلی" رئیس هماهنگی تئاتر استانها در مرکز هنرهای نمایشی؛ تهران، روزنامه آفرینش، شماره 1197؛ 1380 نگارش مقاله با عنوان"تئاتر شهرستانها را دریابید"؛ تهران، روزنامه آفرینش، شماره 1191؛ 1380 گفتوگو با "محمد دشتگلی" رئیس هماهنگی تئاتر استانها در مرکز هنرهای نمایشی؛ تهران، روزنامه آفرینش، شماره 1191؛ 1380 گفتوگو با "سعدی افشار"؛ تهران، روزنامه تهران تایمز، شماره 75؛ 1380 گفتوگو با "مجید افشار"؛ تهران، روزنامه تهران تایمز، شماره 72؛ 1380 نگارش یادداشت با عنوان"اختصاص تالار سنگلج به اجرای نمایشهای سنتی، قابل تحسین اما..."؛ تهران، روزنامه آفرینش، شماره 1099؛ 1380 نگارش یادداشت با عنوان"نمایشهای سنتی- آیینی و پرسشهای بیپاسخ"؛ تهران، روزنامه آفرینش، شماره 1096؛ 1380 نگارش یادداشت با عنوان"به حال این تئاتر باید گریست"؛ تهران، روزنامه آفرینش، شماره 1056؛ 1380 نگارش یادداشت با عنوان"اندوختههای ضعیف ما در تئاتر دینی"؛ تهران، روزنامه آفرینش، شماره 1030؛ 1380 نگارش یادداشت با عنوان"خبرنگاران و کارت خبرنگاری جشنواره تئاتر،یک نمایشنامه در 7 پرده"؛ تهران، روزنامه آفرینش، شماره 983؛ 1379 نگارش یادداشت با عنوان"بلیطهای گران، علاقهمندان نگران"؛ تهران، روزنامه آفرینش، شماره 982؛ 1379 گفتوگو با "نصرالله قادری" رییس کانون ملی منتقدان تئاتر ایران؛ تهران، روزنامه آفرینش شماره 950؛ 1379 گفتوگو با "نصرالله قادری" رییس کانون ملی منتقدان تئاتر ایران؛ تهران، روزنامه آفرینش شماره 949؛ 1379 گفتوگو با "نصرالله قادری" رییس کانون ملی منتقدان تئاتر ایران؛ تهران، روزنامه آفرینش شماره 946؛ 1379 گفتوگو با "نصرالله قادری" رییس کانون ملی منتقدان تئاتر ایران؛ تهران، روزنامه آفرینش شماره 945؛ 1379 نگارش یادداشت با عنوان"گروههای تئاتر، جشنوارههای خارجی و... عدم انتقادپذیری"؛ تهران، روزنامه آفرینش، شماره 925؛ 1379 نگارش یادداشت با عنوان"نقدهای مصلحتی و رفاقتی"؛ تهران، روزنامه آفرینش، شماره 900؛ 1379 نگارش یادداشت با عنوان"طلیعهای جدید فراروی نقد تئاتر" ؛ تهران، روزنامه آفرینش، شماره 853؛ 1379 نگارش یادداشت با عنوان"تعزیه، هنر فراموش شده"؛ تهران، روزنامه آفرینش، شماره(؟) ؛ 1379 نگارش یادداشت با عنوان"بیاحترامی به مطبوعاتیها چرا؟"؛ تهران، روزنامه آفرینش، شماره 829؛ 1379 نگارش یادداشت با عنوان"خانه تئاتر ساکت و خاموش" تهران، روزنامه آفرینش، شماره 817؛ 1379 گزارش کامل "مراسم بزرگداشت روز جهانی تئاتر"؛ تهران، روزنامه آفرینش شماره 188؛ 1377 گزارش کامل "مراسم اختتامیه شانزدهمین جشنواره تئاتر فجر"؛ تهران، روزنامه ایران نیوز؛ 1376 مدیر روابط عمومی و تبلیغات نمایش"مرغابی وحشی" به کارگردانی"نادر برهانیمرند"؛ تهران، تئاترشهر، تالار چهارسو؛ 1386 مدیر روابط عمومی و تبلیغات نمایش"عید پاک" به کارگردانی"حسن باستانی"؛ تهران، تئاترشهر، تالار نو؛ 1385 مدیر روابط عمومی و تبلیغات نمایش "نوای اسرارآمیز" به کارگردانی"سهراب سلیمی"؛ تهران، تئاترشهر، تالار چهارسو؛ 1385 سردبیر و مدیر اجرایی ماهنامه تخصصی خانه تئاتر؛ 85-1386 عضو تیم منتقدان دوازدهمین جشنواره تئاتر دفاع مقدس؛ سنندج؛ 1386 عضو تیم منتقدان دهمین جشنو
خواستم تا تجربه اي عظيم را در اجراي اين كار به دست آوريم ...
این مصاحبه در بیست و دومین جشنواره تئاتر استانی یزد توسط خبرنگار انجمن هنرهای نمایشی استان یزد تهیه شده است .
1- به نظرتان متن نمايش سيمرغ چه ويژگي دارد كه براي اجرا آن را در نظر گرفته ايد؟ با توجه به اينكه دو سال است كه براي اجراي اين نمايش تلاش مي كنيد؟
متن نمايش سي مرغ، سيمرغ را به اين علت انتخاب كردم كه حوادث و آدم هاي اين نمايش در عين بي زماني مصداقي سخت ملموس، اجتماعي و همه زماني دارند و كدام فرد و جامعه است كه براي كشف حقيقت و مبارزه براي يك زندگي بهتر آرمان و خواسته نداشته باشد و براي اين آرمان و خواسته علم و دانش و تجربه نياموزد؟ خواستم تا تجربه اي عظيم را در اجراي اين كار به دست آوريم .
2-چه مدت است كه تمرين ها را شروع كرده ايد ؟از سختيها و مشكلات كار بگوييد؟
البته جانمايه اين نمايشنامه چون خود «منطق الطير» عطار نيشابوري كشف حقيقت است و در عمل مي بينيم كه براي رسيدن به آن بايد تلاش كرد، رنج برده گذشت و فداكاري داشت و سرانجام خود را يافت. ساختمان دراماتيك «سي مرغ، سيمرغ» بر اساس داستان پردازي شرقي يعني داستان در داستان است كه در آن عمل قوي تر از عامل و فعل توانمندتر از فاعل است. بنابراين براي رسيدن به اين امر و اجراي درست كار بارها به محضر استاد و نويسنده كار دكتر قطب الدين صادقي رسيديم و در تمرينات و حتي تجزيه و تحليل متن از نظرات ارزنده ايشان استفاده كرديم . در تمرينات بيان، حركت و آن چيزي كه لازمه آن بود را طي يكسال گذشته انجام داديم و به صورت مستمر از 6 ماه گذشته تمرينات حركتي و ميزانسن ها و كارگرداني اساسي كار شروع شد . كه طي دو سال گذشته بارها كار تعويض بازيگر داشت تا آنجا كه از 25 بازيگر تاكنون استفاده شد . و در حال حاضر 10 نفر برگزيدگان اين مجموعه بودند و هنوز احساس مي كنم جاي بسی كار و تأمل دارد. البته نتيجه اساسي را وقتي گرفتيم كه از راهنمايي استاد سيد ناصر امامي استفاده نموديم .
3-با توجه به مدت زمان طولاني نمايش آيا فكر مي كنيد مخاطب مي تواند با نمايش ارتباط برقرار كند ؟
تجربه اجراي همين متن با نمايشهاي بسيار ديگري حتي با زمان طولاني تر در گذشته نشان مي دهد كه تماشاچي به خودي خود با تايم اجرا نمي تواند مشكل داشته باشد و در ارتباط با ساير عوامل كشش دراماتيك و ريتم و ضرباهنگ كار نيز بهتر است پس از اجرا قضاوت كنيم .
4-نظر خود را در مورد برگزاري جشنواره ها بگوييد؟
برگزاري جشنواه ها در صورتي كه از تجربيات سال هاي قبل استفاده شود وشرايط يكساني از حيث آموزش و اجرايي و امكانات در رسيدگي به گروه هاي شهرستان و زمينه هاي مساوي رشد و شكوفايي استعدادهاي نو فراهم گردد، مي تواند به ارتقاي تئاتر استان كمك كند .
5-وضعيت تئاتر ميبد را چگونه ارزيابي مي كنيد؟
سال 72 سال طلايي تئاتر ميبد بود و در آن سال شهرستان ميبد در رنج جشنواره استان در راه هاي مختلف درخشيد و به گمانم در چهار جشنواره به سطوح كشوري و منطقه اي راه يافت. كه اين امر را مديون زحمات و تلاشهاي بي وقفه پيشكسوت تئاتر ميبد استاد سيدناصر امامي ميبدي مي دانم . اما پس از آن سال جز در يكي دو مورد شاهد افول تئاتر شهرستان ميبد بوده ايم كه اين خود قابل بررسي است و بايد آسيب شناسي اساسي صورت پذيرد.
هیئت داوران بیست و دومین جشنواره تئاتر استان یزد آرای خود را در عصر روز جمعه مورخ : 91/07/14 اعلام نمود که به شرح ذیل بود :
در بخش طراحی بروشور، مسعود یزدی به خاطر نمایش «دختر و سرباز» جایزه جشنواره را از آن خود کرد.
هیئت داوران جایزه گریمور را به ابراهیم سردارس به خاطر نمایش «عربده کشان بینشان» تقدیم کرد.
در بخش موسیقی نیز از سرپرست گروه موسیقی نمایش «سیمرغ» تجلیل شد و دیپلم افتخار و تندیس جشنواره به حسین افروز، آهنگساز نمایش «پلی از جنس شیشه» اختصاص یافت.
در بخش طراحی لباس، هیئت داوران برای کسب رتبه دوم هیچیک از طراحیها را شایسته تقدیر نداشت و از محمدجواد میبدی به خاطر نمایش «سیمرغ» تجلیل کرد.
در بخش طراحی صحنه رتبههای برتر به محمدرضا بهرامی به خاطر نمایش «پلی از جنس شیشه»، هادی دهقان به خاطر نمایش «بازگشت افتخارآمیز مردان جنگی" و محسن حائریزاده به خاطر نمایش «پناهنده» اختصاص یافت.
هیئت داوران در بخش بازیگری زن ضمن تقدیر از مریم نیکآیین و صدیقه مطلق به خاطر بازی در نمایش «کسی زیر سنگ آواز میخواند» با لوح تقدیر و جایزه نقدی، دیپلم افتخار و جایزه نقدی و تندیس جایزه را به برگزیده بازیگری زن، مریم هاشمی به خاطر بازی در نمایش «پلی از جنس شیشه» تقدیم کرد.
در بخش بازیگر مرد نیز از بازیگر نمایش «مصاحبه» امیررضا هنرمند با لوح تقدیر و جایزه نقدی تجلیل شد و رتبه سوم بازیگری و دیپلم افتخار و جایزه نقدی به علیرضا خورشید نام به خاطر بازی در نمایش «بازگشت افتخارآمیز مردان جنگی» تعلق گرفت.
در این بخش رتبه دوم بازیگری نیز به سید هادی آقابزرگی به خاطر بازی در نمایش «خاموشی دریا» اختصاص یافت و رتبه اول از آن سید مرتضی فخر موسوی به خاطر بازی در «پلی از جنس شیشه» اختصاص یافت.
در بخش نویسندگی نیز رامین قادری نسب به خاطر نمایش «پناهنده» و نگار نادری به خاطر نویسندگی نمایش «پلی از جنس شیشه» به ترتیب دوم و سوم شدند و هیئت داوران هیچیک از نمایشنامههای این جشنواره را شایسته دریافت جایزه اول ندانست.
در بخش کارگردانی نیز رتبه سوم مشترکا به صادق نصیری به خاطر «کسی ایز زیر سنگها آواز میخواند» و هادی دهقان به خاطر «بازگشت افتخارآمیز مردان جنگی» اختصاص یافت.
هیئت داوران همچنین از علی جاور به خاطر کارگردانی نمایش «پلی از جنس شیشه» تجلیل کرد و رتبه دوم را به وی اختصاص داد اما در این بخش هیچیک از آثار را شایسته جایزه اول ندانست.
هیئت داوران همچنین نمایشهای برگزیده برای جشنواره منطقهای تئاتر را «پلی از جنس شیشه» به کارگردانی علی جاور و نمایش «پناهنده» مشروط به اصلاح و بازبینی مجدد اعلام کرد.
در پایان جشنواره نیز بنا به نظر مدیرکل فرهنگ و ارشاد اسلامی استان یزد، به منظور تشویق هنرمندانی که کار بومی ارائه داده بودند، جوایزی را به مجید جوادیان، سیعد شهریار و رامین قادری نسب، نویسندگان نمایشنامههای بومی این دوره از جشنواره تئاتر استان یزد اهدا کرد.
به مناسبت سالروز شهادت حضرت علی (ع)، نمایش سوگ یتیمان تحت عنوان ستاد برگزاری هفتمین سوگواره ی یتیمان حضرت علی (ع) اجرا خواهد شد. این مراسم از روز جمعه 28 تا یکشنبه 30 مرداد ماه در سالن اداره ی ارشاد شهرستان میبد برگزار خواهد شد. به همین بهانه اجرای این مراسم در روزهای آتی، مصاحبه ی کوتاهی را با محمد جواد آقایی میبدی ، سرپرست گروه تئاتر جوان شهرستان میبد انجام داده ایم که توجه شما را به آن جلب می کنیم...
میبدما: با سلام؛ لطفا خود را معرفی کنید و کارنامه هنریتان را برشمرید:
به نام خدا. محمد جواد آقایی میبدی هستم . از سال 72 کار بازیگری و از سال 75 کارگردانی را شروع کرده ام. مقام اول و دوم بازیگری و مقام اول و دوم کارگردانی در جشنواره ی جهاد ، کارگردانی نمایش عاشوراییان در جشنواره ی ایثار ، کارگردانی نمایش خاطرات جنگ در یازدهمین جشنواره ی ارشاد ، بازیگری نقش آرش در سیزدهین جشنواره ی ارشاد ، هفت سال کارگردانی نمایش سوگ یتیمان از فعالیت ها و افتخارات اینجانب در عرصه ی هنر می باشد. همچنین ریاست انجمن نمایش شهرستان میبد به مدت 5 سال ، مسئولیت کارگروه هنری شهرستان ، مشاور فرهنگی فرماندار و عضویت کمیته ی جوانان شهرستان را عهده دار بوده ام.
میبدما: تأسیس گروه در چه سالی بوده است ؟
گروه تئاتر جوان شهرستان میبد در سال 1377 همزمان با میلاد حضرت علی اکبر (ع) تأسیس گردید.
میبدما: چه بخش هایی در گروه فعالیت دارند؟
گروه شامل بخش های آموزش حرفه ای تئاتر ( کمدی ، طنز ، اجتماعی و ... ) ، تئاتر کودک و نوجوان ، تعزیه و آموزش هنر تعزیه ، بخش نمایش ملی و آیینی و سنتی و ساخت تله تئاتر می باشد. همچنین گروه تعزیه خوانی شاهزاده علی اکبر (جوان) نیز زیر نظر گروه تئاتر جوان در حال فعالیت در عرصه ی تعزیه ی سنتی شهرستان میبد است .
میبدما: از ابتدا تا به حال چند نفر در گروه فعالیت کرده اند ؟
از سال 77 تا کنون حدود 480 نفر بازیگر با گروه فعالیت داشته اند و هم اکنون نیز 50 نفر عضو فعال دارد و 30 نفر به طور پاره وقت و در مواقع نیاز در گروه به فعالیت مشغول اند . همچنین در گروه سنی کودک نیز حدود 20 نفر فعال اند.
میبدما: تاکنون چند اجرا در سطح شهرستان و استان داشته اید؟
گروه تئاتر جوان تا امروز بیش از 35 اجرا در شهرستان و 5 اجرا در استان داشته است .
میبدما: آیا گروه تاکنون در جشنواره ای شرکت داشته و یا مقامی به دست آورده است ؟
بله .شرکت در سه مرحله از جشنواره های جهاد و کسب مقام اول کارگردانی، بازیگری، نویسندگی، طراحی صحنه و غیره ، شرکت در جشنواره ی ارشاد و کسب مقام برتر بازیگری زن و تقدیر از اجرای تعزیه ی سنتی میبد از افتخارات گروه تئاتر جوان می باشد .
میبدما: سوگ یتیمان حضرت علی (ع) از چه سالی آغاز شد ؟
از سال 1384 این برنامه هرساله به طور مستمر تولید شده است ؛ ولی در سالهای 78 و 79 نیز به اجرا درآمده بود . امسال نیز این مراسم تحت عنوان ستاد برگزاری هفتمین سوگواره ی یتیمان حضرت علی (ع) برگزار خواهد شد .
میبدما: هدف نهایی گروه چیست ؟
همه ی تلاش و زحمات هنرمندان گروه تئاتر جوان شهرستان میبد ، ایجاد بستر مناسب و فرهنگ ساز برای ارتقای سطح بینش مردم خوب و همشهریان عزیز می باشد . لذا خواستار ارتقای سطح فرهنگ و معرفت و شناخت نسبت به این هنر فرهنگ ساز هستیم تا آنچه را که خود مردم خواستارند ، تولید کنیم و در اختیارشان بگذاریم. امیدواریم بتوانیم روزی در این فرهنگ برای مردم خود افتخاری باشیم.
میبدما: به نظر شما چگونه شرایط فعلی هنر تئاتر بهتر خواهد شد ؟
توجه مسئولین به تئاتر به عنوان یک هنر فرهنگ ساز کافی است تا مردم را به این هنر جلب کند . فعلأ هیچ حمایت خوبی از هنر نمی شود و مسئولین اغلب به حواشی بی اهمیت می پردازند که اثری در فرهنگ مردم ندارد .
میبدما: میزان همکاری اداره ارشاد شهرستان با شما چگونه است ؟
بد نیست ولی طبق وظایفی که به عهده ی ارشاد است ، اصلأ مناسب نیست . حتی گاهی از طرف برخی از کارمندان این ارگان که دوست ندارند کسی پیشرفت کند ، سنگ اندازی هایی صورت می گیرد که مانع از پیشرفت دیگران می شود.
میبدما: سوگ یتیمان امسال در چه روزهایی برگزار خواهد شد؟
امسال گروه با هدف بهتر برگزار شدن هفتمین سوگواره ی یتیمان حضرت علی (ع) ، نمایش را از جمعه 28 لغایت یکشنبه 30 مرداد ماه به مدت سه روز در سالن ارشاد برگزار خواهد کرد که طبق روال هر ساله، در شب پایانی سفره ی میزبانی ضیافت افطار نیز گسترده خواهد شد .
میبدما: سخن آخرتان چیست؟
در اینجا بر خود لازم می دانم تشکر ویژه ای داشته باشم از حضرت آیت الله اعرافی به خاطر حمایت ها و تشویق های ایشان که باعث استمرار یافتن این حرکت شد. همچنین از جناب آقای سید حسین اسعدی، رئیس سابق اداره ی ارشاد نیز تشکر می کنم. زیرا اگر ایشان نبودند، این حرکت در همان سال های اول به سرانجام می رسید. از همه ی این دوستان تشکر ویژه دارم.
میبدما: با سپاس از وقتی که در اختیار ما قرار دادید...
متشکر و ممنون. خدانگهدار .
ارسال شده توسط: مدیر سایت
تصویری از گرامیداشت پانزدهمین سالگرد تاسیس
گروه تئاتر جوان میبد و اختتامیه نمایش سی مرغ ، سیمرغ
(آبان ماه 1391)
تصویری از آخرین روز حضور کوروش زارعی در کارگاه نمایش گروه ( شهریور ماه 1392 )